پیرامون من

پیرامون من

خیال در همه عالم برفت و بازآمد که از حضور تو خوشتر نیافت جایی را
پیرامون من

پیرامون من

خیال در همه عالم برفت و بازآمد که از حضور تو خوشتر نیافت جایی را

الکلاسیکو در چهار نما

دیشب جنگهای هژده روزه پایان یافت.دوتساوی یک برد و یک باخت نصیب هر کدام شد.از نظر امتیازی همه چیز برابر شد اما از لحاظ کیفیت نه ،همینطور در گل شماری  کاتالانها در مجموع چهار بازی ،دو گل بیشتر زدند. 

شاید بتوان گفت برد مادرید در بازی پایانی جام حذفی شیرینتر بود چون دست به نقد همان شب جام دریافت کردند(انهم بعد از هژده سال)ولی برد  دیشب بارسلون در لیگ قهرمانان انها را با صخره ای سخت روبرو کرد. شیاطین سرخ که مثل کاتالانها بلند پرواز و سر سخت هستند.    

اینکه از الان بگوییم بارسلون پیروز بازی پایانیست درست نیست چون روباه اولدترافرد (فرگوسن) نشان داده که مرد روزها و بازیهای سخت است. 

از دیدگاه من برنده بازی دیشب مادرید بود، نه از این بابت که در بازی پیش داور ضعیف عمل کرده بود، بلکه باور دارم که گل گونزالو هیگواین در کمال سلامت وارد دروازه بارسلون شد.  

رونالدو با ضربه پیکی تعادلش را از دست داد اما پاسش را به هیگواین رساند سرنگون شد و به علت شتاب زیاد روی زمین چرخید بدون اینکه بتواند و یا حتا ببیند در چرخش کمرش به پای ماسکرانو خورد و او هم سرنگون شد هیگواین که از او کمی جلوتر بود با ضربه ای فنی و در حالی که والدز جلو امده بود توپ را به کنج دروازه دوخت اما سوت اقای دی بلیکر داور بازی تمام زیبایی گل را به اب داد و  این تنها اشتباه اثر گذار وی بود. 

البته در اینکه وی نسبت به خطاهای قوهای سپید مماشات به خرج می داد شکی نیست وشاید بتوان گفت با دیده ی بی اغماض داور، مادرید نمی توانست حتا ده نفره کار را به پایان برساند. 

نکته مهم دیگر اینکه در این بازی هر دو مربی به شکلی متعادل تر به سبک و استراتژی خود  نگاه کرده بودند، از این بابت که بارسلون به هنگام از دست دادن توپ با گرفتن پازیشن دفاعی در زمین خودش کار را برای نفوذ مادریدیها سخت کرده بود اما در حمله همان سبک( gradual attack) گرجوال اتک یا حمله تدریجی را پی می گرفتند 

در مقابل مادریدیها ،علارغم بازیهای پیشین که در زمین خودشان به دفاع می پرداختند دیشب با فشار در زمین حریف بر روی بازیکنان خط دفاعی مانع از حضور  و مشارکت انها در تهاجم شدند و از( fast break)  فست برکهای بازیهای پیشین کمتر خبری بود، این انتخاب باعث شده بود سبک مورینیو( defence&raid) کمی دچار تغییر گردد و مادرید شکل تهاجمی تری به خود بگیرد. 

انتخاب این روش از سوی مورینیو خوب بود.از این جهت که  دستکم سه بازیکن خط دفاعی بارسا را در زمین خودشان نگه می داشت و این باعث می شد خط و عوامل دفاعی مادرید فشار کمتری را متحمل شوند همچنین بوسکتس و اینیستا کمتر می توانستند بی محابا به خط دفاعی مادرید بتازند. 

معتقدم مورینیو هنوز بازیکنان لازم برای اجرای سبک خودش در مادرید را دارا نیست و اگر امسال بماند بازیهای زیباتری را از مادرید در برابر بارسا شاهد هستیم.  

ندال نب هماسا

میگن نزدیک به یک سال تحت نظر داشتنش رصدش کرده بودن بعد یهو یکشنبه شب ۴۰ نفر رو می فرستن تو خاک یه کشور ثالث اونم تو منطقه ی عیون نشین که بگیرنش بعد تو درگیری بهش شلیک کردن مرده بعدشم جسدشو هیچ کشوری حتا عربستان نپذیرفته به همین خاطر انداختنش تو دریا. 

این همه ی داستان سربسته ی ترور اسامه بن لادن بود که از دیروز همه جا گفتن خب حالا چنتا پرسش دارم 

۱-اقا این تو اون قصری که زندگی می کرده اونم تو اون منطقه ی کویته که عیون نشینه یعنی کدوم مغز عاقلی می پذیرفته که سرویس اطلاعاتیه پاکستان ندونه کی تو این خونه هست(این ۱) 

۲-اگه می دونستن(که می دونستن) چرا تا حالا به امریکاییها نگفتن اگه گفتن(که گفتن) چرا از اون موقع تا حالا تازه امریکاییها رفتن سراغش 

۳-حالا رفتی بکیریش چرا کشتیش؟ حالا جهنم کشتیش چرا انداختیش تو اب(مگه گربه کشتی؟) انداختی تو اب چرا فیلم برداری نکردی از جسد(مثل صدام فلان فلان شده) بعدشم وجدانن مارو چی فرض کردی که عکس فتو شاپیه جسد بن لادن رو پست کردی برای اینترنت هان؟ 

دیشب داشت اخرین تصاویر ضبط شده موجود از بن لادن رو نشون میداد به جون خودم ۹۳٪ ریشاش سفید شده بود ولی عکس جسدش بر عکس ۹۳٪ ریشاش سفید نشده بود(البت امکان هم داره به خاطر درد ناشی از تیر ادم ییهو ریشاش سیاه بشه) 

به هر حال ما اینارو گفتیم که نگین نفهمیدیم و خدایی نکرده بگین خ ر ن نفهمن 

   

فرار بزرگ یا پیروزی بزرگ

زندان (استالاگ لوفت۳) در فاصله ۱۶۰ کیلومتری جنوب شرقی برلینُ سال ۱۹۴۳ ده هزار اسیر جنگی ار نیروهای متفقین یک گروه ۲۵۰ نفری از زندانیان تصمیم به فرار می گیرند کاری که تاریخ انرا فرار بزرگ نامید نه به علت اینکه کسی تا ان وقت چنین کاری نکرده بود بلکه به این دلیل بزرگ بود که حد و قواره ای که ان کار داشت انرا به نظر غیر ممکن می کرد لازمه ی اینکار همکاری و مشارکت عالی بین زندانیان بود 

نقشه و مواد لازم طی یک ماه مشورت و بررسی بین زندانیان فراهم شد.حفر تونل اصل نقشه بود اما چالش اصلی پنهان کردن تونلها بود.هر شب مقداری تونل کنده می شد با تیرهای چوبی که از تختخاب زندانیان جدا می کردند به زیر انها می زدند و نخاله های تونل را به شکل خلاقانه و اعجاب اوری بیرون می ریختند با دمنده های دست ساز هوا را به داخل تونلها می فرستادند. مسیرها و چرخ دستیها را برای حرکت دادن افراد سر تا سر تونلها ساختند حتا گذرگاههای تونل را با لامپهای برقی روشن کردند. 

فهرست وسایلی که برای انجام دادن کار نیاز بود باور نکردنی بود:۴۰۰۰ تخته چوبی زیر رختخابها.۱۳۷۰ بست چوبی.۱۴۰۰ تخته پتو.۵۲ میز بلند.۱۲۱۹ چاقو.۳۰عدد بیل.۱۸۰ متر طناب.۳۰۰متر سیم برق و بسیاری چیزهای دیگر و این همه ی نیازها نبود چون انها پس از فرار نیاز به لباسهای غیر نظامی.اوراق و کارتهای شناسایی المانی.نقشه ها.قطب نماهای دست ساز. جیره های غذایی اضطراری و اقلام دیگر داشتند. 

خیاطها.اهنگرها.جیب برهاو جعل کننده ها ماهها پشت سر هم به صورت سری کار کردند. 

شب بیست و چهارم مارس سال ۱۹۴۴ پس از بالغ بر یک سال کار پنهانی برای ساختن تونل فرار.۲۲۰ نفر اماده فرار شدند تا از تونلها خزیده و به جنگلهای اطراف اردوگاه بروند. 

نقشه این بود که هر دقیقه یک نفر به بیرون برود تا اینکه همه فرار کنند. اما وقتی که نخستبن زندانی سر از تونل بیرون اورد فهمید که خروجی تونل با جنگل فاصله دارد و این انتقال را سخت می کرد به همین دلیل علارغم اینکه قرار بود هر دقیقه یک نفر برود به زحمت هر ساعت ۱۲ نفر بیرون خزیدند در جمع پیش از انکه تونل لو برود۸۶ نفر فرار کردند اینکار منجر به یک هرج و مرج گسترده برای نازیها شد و مسوولانشان اماده باش کلی برای برخورد با ان صادر کردند 

۸۳ نفر از ۸۶ نفر فراری دستگیر شدند و ۴۱ نفر انها به حکم شخص ادولف هیتلر اعدام شدند و تنها سه نفر از انها به ازادی رسیدند 

گر جه به نظر می رسد که کار با شکست روبرو شده است اما اجرای پروژه ای بزرگ در اسارت و به شکل پنهانی در زندان نازیها انهم در این ابعاد نشان دهنده فداکاری هدف داری و تمرکز تک تک اعضا زندانیان بود که می توان از انها درسهای زیادی گرفت  

            فراموش نکنیم که همه ی قدرت ما در همبستگی و همه ی خطر ما در   

                                                      اختلاف است

ده سال گذشت

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

نشانه های سازگاری

یه مطلب خوندم درباره افرادی که با محیط و کار گروهی سازگار هستند ۴ نشونه برای این افراد نوشته بود می خام بنویسمشون که همیشه جلوی چشمم باشه 

۱-اموزش پذیر هستند:یعنی نسبت به اموختن از دیگران تکبر ندارند. مثل نود درصد ایرانیها که هر چی بهشون می گی میگن می دونستیم حالا اصلن روحشونم خبر نداشته ها ولی چون می ترسن انگه نادونی بهشون زده بشه نمی خان مثل یه ادم اموزش پذیر برخورد کنن 

۲-از نظر عاطفی احساس امنیت می کنند:افرادی که از لحاظ عاطفی احساس امنیت نمی کنندتقریبن همه چیز را به صورت یک چالش و یا یک تهدید می بینند اما افراد امن از لحاظ عاطفی با تغییر دچار عصبیت نمی شوند بلکه با هر تغییر به دنبال اموختن مسوولیتهای جدید خود هستند 

۳-خلاق هستند:هر کس به فکر عملی کردن راههای عاقلانه و جدیدی که  به نظرش می رسه باشه انسان خلاقیه این افراد در مواجهه با پی گیری راههای تازه نمی ترسند و با هوش عمل می کنند 

۴-به فکر خدمت کردن هستند:کسی که برای دیگران کاری را انجام نمی دهد در واقع برای خودش هم کاری نمی کند به این معنی که ما به غیر از فرد گرایی و فقط به فکر خود بودن چه در کار و چه در جامعه باید اهداف دیگری هم مبنی بر کمک به دیگران داشته باشیم 

همه ی بدهکاریهای من

 امروز داشتم به بدهکاریام فکر می کردم وقتی خرج ودخل نخونه آدم بدهی بالا میاره دیگه نمی دونم چی شد که یاد خودم افتادم یاد همه ی بدهکاریایی که نه به دیگران بلکه به خودم دارم افتادم من به جوونیم بدهکارم به یه عشق پاک بدهکارم به زندگیم بدهکارم چون فقط زنده ام زندگی نمی کنم دیدم به  رویاهام بدهکارم به بیشتر نقشه هایی که برای خودم می کشیدم سالها پیش بدهکارم به استعدادهام بدهکارم خلاصه به خیلی چیزا بدهکارم ..... به خودم که اومدم دیدم عرق سردی رو شقیقه هام نشسته انگار یکی از درونم می گفت بسسه بابا ادای بدهی هات پیش کشت بپا بیشتر از این بدهکار نشی همه جا و همه وقت  حواستو جمع کن یه سری بدهکاریا زمان داره اگه پرداخت نشه سر موعدش دیگه با یه میلیون دلار هم نمیشه پرداختش کنی.

سر آغاز

ماهها بود که برای باز کردن یک صفحه ی وبلاگ فکر می کردم می خاستم اول همه ی جوانب رو بسنجم بعد اقدام به این کار کنم ولی در نهایت به این نتیجه رسیدم که باید این کار رو شروع کنم و در حین انجامش هم تجربه کنم هم اجرا .خیلی از کارها رو همین جوری شروع می کنم پس حساسیت رو کنار گذاشتم و آغاز کردم. ساخت این وبلاگ رو به خودم تبریک می گم و می خام توش یه سری نوشته های روزانه رو انجام بدم