پیرامون من

پیرامون من

خیال در همه عالم برفت و بازآمد که از حضور تو خوشتر نیافت جایی را
پیرامون من

پیرامون من

خیال در همه عالم برفت و بازآمد که از حضور تو خوشتر نیافت جایی را

جاذبه های جنسی ‌ و ایجاد کشش در مخاطب

چند روز پیش داشتم به تکنیک «تلویح» در ادبیات داستانی فکر می کردم، فکر کردن به این مقوله ذهنم را کشاند به نقش «جاذبه های جنسی» در ادبیات و همین شد دریچه ای که به روی نقش این جاذبه در کلّ هنر باز شد.

البته رویکرد این نوشته با جریان « هرزه نگاری « در هنر یا چیزی که خودش را تنها به  قصد کشاندن مخاطب در وادی« شه وت » بروز می دهد، بسیار بسیار متفاوت است. قصد این نوشته اصلن نقد یا توصیف این گونه کارها نیست.

با کمی دقت متوجه می شویم بسیاری از داستان های معروف بلند و شناخته شده  با تکنیک « جاذبه ی جنسی» آغاز می شوند.

«همسایه ها» اثر زیبای استاد احمد محمود فقید با جریانن جنسی بین خالد و بلور خانم زن امان آقا آغاز می شود که محمود در آغاز می خاهد اشاره ای به بلوغ خالد داشته باشد.

نمونه ای دیگر رمنس« کلیدر» اثر زیبای استاد محمود دولت آبادی است که اگر چه صحنه ی نخستینش  گرته برداری از اثر منظوم نظامی گنجه ای است امّا جاذبه ای شیرین برای خاننده پدید آورده این جاذبه همان لخت شدن و شنا کردن مارال در برکه و دید زدن و توصیف گل محمّد از اندام مارال است.

در آثار دیگری هم به وفور می‌توان از جاذبه های جنسی یاد کرد. مثلن شناخته شده ترین داستان ایرانی «بوف کور» با درونمایه ای اینچنینی نوشته شده.

«سنگ صبور» چوبک  هم همینطور، در آنجا ما زنی را داریم به نام بلقیس که شوهر دارد امّا ذهنش فاحشه است و زنی دیگر که فاحشه است با ذهنی معصوم و مجبور. چوبک ناتورالیست در این اثر که کار را تمام کرده و در دیالوگی بین بلقیس و همسر معتادش از کلمات و تعبیرات جنسی طبقه ی پایین دست هم استفاده کرده و حالا اگر سینما را ادامه ی مدرن ادبیات داستانی بدانیم فکر نمی کنم  نیاز باشد که در مورد این مقوله و استفاده اش در سینما حرفی بزنیم

در شعر نیز همین گونه است منتها به شکلی ملیح تر از نشانه های جنسی استفاده شده مثلن حافظ برای توصیف بت زیبایش از لب شیرین و ساق سیمین و چشم خمار استفاده می کند و خیّام با زیبا رخی در گوشه ی دنجی تنها بودن را بهتر از بهشت می‌داند و لذلیذ جنسی را نقد و وعده ی بهشت را نسیه می نامد.

اگر "دگرباش گرایی" شاعران که دکتر سیروس شمیسا تحت عنوان" شاهد بازی " به رشته ی تحریر در آورده به آن بیفزاییم که نور علا نور است. ایرج میرزا را هم که اصلن ولش کنید، مردک عزب اوغلی«شوخی» 

فراموش نکنید که یکی از پر فروش ترین کتاب ها در طول ادوار، کتاب « دیوان ایرج میرزا» بوده که سالهاست کتابفروشی ها، ترکیب بدون سانسور را هم به تبلیغ آن می افزایند.

در باقی هنر ها هم همینطور است مثلن‌نقاشی ، در دوره ای  بزرگترین هنرمندانش را سر گرم‌کشیدن اندام زن ها و مردهای لخت می دید که در هم می لولند، در ایران این رخداد با مینیاتور انجام‌ گرفت.

نقاشی در این سبک به مرور تکوین پیدا کرد و همواره ادامه دارد. به این بیفزایید هنر تندیس گری را که در باب « جاذبه های جنسی »  در آن غوغاییست.

شاید بگویید استفاده از این دستاویز در هنر موسیقی غیر ممکن است امّا فراموش نکنید  که جاذبه های جنسی بر دو پایه ی لذّت های دیداری و‌شنیداری استوارند.

نخستین اصوات مربوط به جاذبه های جنسی را در موسیقی خاننده ای زن و فرانسوی در دهه ی ۶۰ میلادی استفاده کرد‌که در جوانی مرد.

بعد ها از این تکنیک در کار خانندگانی دیگر هم استفاده شد ضمن اینکه نمآهنگ های موسیقی پر است از اشاره ها و استفاده ی نرم و سخیف جنسی.

در اواخر دهه ی هفتاد شمسی تحقیقی دانشگاهی در ایران صورت گرفت  و در مجلّه ی « هنر موسیقی» چاپ‌شد که به صورت تلویحی اشاره بر این داشت که رقص های غیر فلکلور با موسیقی ، ریشه در عقده های جنسی دارد. خوب به خاطر دارم که در این مقاله حرکت کمر را به وضوح میل به اعمال جنسی می دانست و علّت آن را نوع موسیقی عیش و لذّت اشاره کرده بود( این نوع موسیقی هورمون دوپامین را افزایش می دهد) 

با کمی دقّت در هنرها متوجه می شویم  که یکی از اساسی ترین کشش ها در هنر « جاذبه ی جنسی » است. در تحقیقی در کانادا که بین چندین زوج جوان صورت گرفت  نتیجه آن شد که بیشتر آن ها دوست داشتند از عمل جنسی دیگران به صورت دیداری و شنیداری خبر داشته باشند و از آن تجربه کسب کنند. کاش می شد در ایران هم چنین آزمایشی انجام داد.

بی خود نیست که هنرمندان این مقوله را دستاویزی برای جذب و‌کشیدن مخاطب به درون داستان استفاده می کنند. برخی البته مهر عشق را بدان می زنند امّا غیر مستقیم از جاذبه های جنسی استفاده می کنند.

قصد نگارنده تقبیح یا تأیید این فرآیند نبود. این نوشتار فقط جستاری بود در باب میل ما مردمان و خاستمان از هنر که البته این همه ی خاسته ی ما از هنر نیست امّا بخش عمده ای از تخیلات ما را تشکیل می دهد.


۹۵/۳/۲۶

م. ر. الف

ماهی ها آب را نمی فهمند!

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.