پیرامون من

پیرامون من

خیال در همه عالم برفت و بازآمد که از حضور تو خوشتر نیافت جایی را
پیرامون من

پیرامون من

خیال در همه عالم برفت و بازآمد که از حضور تو خوشتر نیافت جایی را

آدم تقویمی

نویسنده: محمدرضا ایوبی

ماهیت حکومت، چه سیستماتیک و یا سنتی، هر چه که باشد تمایل به توتالیتاریسم دارد و تمامیت تأصی جامعه‌اش را طلب می‌کند؛ آنچه که به چنین خواست ظالمانه‌ای پایان می‌دهد، نافرمانی و ایستادگی در برابر گفتمان مسلطی است که هر نظام حکومتی با ایجاد و پایش از آن، کوشش در کنترل افراد جامعه دارد تا جریان نقد ایرادات خویش و تولید ذهن منتقد و ناراضی را الکن و ضعیف نگاه دارد.

"گفتمان مسلط" گاه ایوئولوژیک است و گاه برآمده از بیانیه‌های اومانیستی که در بیشتر مواقع و به خصوص در جامعه‌ی بشر کنونی {تحت تأثیر نظم نوین جهانی آمریکایی) این بیانیه‌ها در خدمت سرمایه‌داری هستند. گفتمان مسلط میل دارد حتا در خصوصی‌ترین ارتباطات و ذهنیات افراد جامعه رسوخ کند و نقش خود را بیافریند.

نظام‌های اجتماعی سیاسی تمایل دارند انسان را بدل به رباتی کنند که بدون اندیشه و پرسش، فقط به فرمان‌ها عمل کند؛ آن‌ها را پاس بدارد و هیچ از چگونگی و چرایی آن‌ها نپرسد تا به این طریق هرم آپاراتوس1 تکمیل شود و جامعه به خود کنترلی و بی حسی مدنی برسد. یکی از این جریان‌ها تولید "آدم تقویمی" است. آدم تقویمی آدمیست که برای بذل محبت، پاسداشت چیزها و یادبود جریانات، نیاز به تاریخی مشخص در تقویم سالانه دارد و این تاریخ را جریان حاکم با توجه به اصل گفتمان مسلط برای او درست می‌کند؛ بدین طریق آدم تقویمی مثل موجودی رباتیک در هر موردی که روز خاصی نداشته باشد دچار زوال حافظه و فراموشی می‌شود و در مواردی که روز خاصی نشانه شده باشد برای 364 روز باقی سال هیچ اندیشه‌ای نمی‌کند؛ همان روز قائله آغاز شده و فردایش همه چیز به پایان می‌رسد و آدم تقویمی چون ابژه‌ای رباتیک به استقبال مناسبت بعدی می‌شتابد؛ از روز زن به مرد، از روز دختر به پزشک، از آن به روز شعر و ادب و الا آخر...

فرق نمی‌کند روز زن یا مرد تولد یک قدیس یا هشتم مارس یا سپندارمذگان باشد، آنچه که نهایتن از تاریخ‌ها مستفاد می‌شود، تسلط بیانیه‌ی جریان حاکم است. کسی که خودش می‌اندیشد و برای ذهنش نیاز به برنامه‌ریزی از بالا ندارد، منتظر آمدن روز خاصی نیست؛ که هر روز را گرامی‌داشت انسان در هر مقامی می‌داند. جنسیتی کردن جایگاه انسان ، نقش دادن به او و تنها تثبیت یک روز برای پاسداشتش، هر سه به نفع جریان جامعه ستیز حاکم می‌شود.

برخی از مناسبت‌های جامعه‌ی جهانی امروز، نتیجه‌ی جریان "نئولیبرالیست" حاکم بر جهان است؛ این مناسبت‌ها معمولن سربرآورده از بی‌تاریخی ، ابهام و افسانه‌ها و اسطوره‌ها هستند. جریان سرمایه‌داری نوین که از مرگ انسان‌ها نیز به دنبال کیسه دوختن است و نمونه‌هایش در ایران نیز دیده می‌شود (تورهای اخیر دیدار از کولبرها در کوه‌های مرزی کردستان) هر چقدر که بتواند آدم رباتیک امروز را به مصرف کننده‌ی صرف بدل کند، این را با پاراپاگاندا و جعل تاریخ و افسانه و با تبلیغات پدید می‌آورد. سود این‌همه خرس بی‌مصرف و شکلات غیر قابل خوردن روز ولنتاین به جیب چه کسانی ریخته می‌شود؟... چهارشنبه سوری و مناسبت‌های بی‌مصرف و تهی دیگر را نیز بیافزایید.

تقویمی شدن نهایت بردگی نوین است؛ چیزیست که جریان منفی کنترل را از دوش دولت‌ها برداشته و بر گردن عامه‌ی جامعه قلاده می‌کند. جامعه‌ی خودکنترل، بی خاصیت‌ترین جوامع است.

 

1- به نظریه‌ی لویی آلتوسر در مورد آپاراتوس مراجعه شود.

نظرات 4 + ارسال نظر
عبور از من سه‌شنبه 5 اسفند 1399 ساعت 19:44 http://Elahe131353.blogsky.com

درودتان باد استاد عزیز
مثل همیشه از دیدگاه ارزشمندتون بهره می‌بریم

سپاس‌ها

سپاس از شما دوست گرامی و قدیمی

دلسوختگان یکشنبه 17 اسفند 1399 ساعت 12:41 https://dlsokhthgan4000.blogsky.com/

درودهای بی پایان بر شما استاد گرانقدر و والااندیشمان
استفاده وافر می بریم از نوشتار زیبا و بیان واقعیت تلخ جوامع بشری.!
قلمتان مانا و نویسا باد
شاد و همیشه در پناه حق باشید

سلام بر شما دوست نازنین
ممنونم از حسن نگاه شما

سید محسن سه‌شنبه 19 اسفند 1399 ساعت 16:18 http://telon4.blogfa.com/

درود بر شما---تحلیل نو بدیعی هست.ای کاش تحلیل جهانی این مسئله با تحلیل داخلی آنرا بیشتر مد نظر قرار دهیم. انسان تقویمی اصطلاح جالبی است و انتقاد به مناسبت ها هم قابل ملاحظه هستند.اما مقایسه بین والنتاین و تقویم های خارجی با مراسمی مثل چهارشنبه سوری زیاد مناسب نیست---چهارشنبه سوری روزی برخاسته از تاریخ چند هزار ساله است و ربطی به حکومت فعلی نداره و از طرفی هم برگزاری این مراسم مثل خار در چشم نظام است .منتظر تحلیل های زیبا و مفهومی شما هستم

چهارشنبه سوری هم مراسم بی‌خود و بی‌مزه ایست
هیچ سند و ریشه‌ی تاریخی‌ای ندارد و یک مشت خرافات و استوره‌سازی پشتش گذاشته‌اند
چندین سال هم هست که بیشتر به صحنه‌ی جنگ شباهت دارد تا کارنیوال

دل سوختگان دوشنبه 9 فروردین 1400 ساعت 13:05 https://parvazabde2000.blogsky.com/

نگاهت می‌ کنم خاموش و خاموشی زبان دارد
زبان عاشقان چشم است و چشم از دل نشان دارد

چه خواهش‌ ها در این خاموشی گویاست، نشنیدی؟
تو هم چیزی بگو، چشم و دلت گوش و زبان دارد

بیا تا آنچه از دل می‌ رسد بر دیده بنشانیم
زبان‌بازی به حرف و صوت، معنی را زیان دارد

چو هم پرواز خورشیدی مکن از سوختن پروا
که جفت جان ما در باغ آتش آشیان دارد

الا ای آتشین پیکر بر آی از خاک و خاکستر
خوشا آن مرغ بالاپر که بال کهکشان دارد

زمان فرسود دیدم هرچه از عهد ازل دیدم
زهی این عشق عاشق‌ کش که عهد بی زمان دارد

ببین داس بلا ای دل مشو زین داستان غافل
که دست غارت باغ است و قصد ارغوان دارد

درون‌ها شرحه شرحه‌ ست از دم و داغ جدایی ها
بیا از بانگ نی بشنو که شرحی خون فشان دارد

دهان سایه می‌بندند و باز از عشوه عشقت
خروش جان او آوازه در گوش جهان دارد

هوشنگ ابتهاج

سلام محمدرضا جان
سال نو و آغازین بهار سده نو مبارک و خجسته تان باد
قلمتان مانا و نویسا
شاد و همیشه در پناه حق باشید

سلام عزیزم
سال نوی شما هم مبارک باشه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد