پیرامون من

پیرامون من

خیال در همه عالم برفت و بازآمد که از حضور تو خوشتر نیافت جایی را
پیرامون من

پیرامون من

خیال در همه عالم برفت و بازآمد که از حضور تو خوشتر نیافت جایی را

مــــــــــــــــــــــــــن

چیست آنچه  «من» اش می خانیم؟

کیست؟

«من» قابیست که خود را در آن نشانده ایم و می نمایانیم.

چهار چوب این قاب را چه چیز می سازد؟

میان منی که خود از خیش بازمی شناسم تا منی که دیگران می شناسند به قدر تظاهرات من فاصله است.

گاهی بابت آن «منی» که نیستیم و می شناسانیم تاوان می دهیم کارهایی می کنیم که نمی خاهیم یا انجام می دهیم آنچه را که اعتقادی به آن نداریم!

من هر کس از هویت او بر می خیزد و هویت ما را انتخابهایمان می سازد.

نمی خاهم هیچ در باب شخصیت سخنی بگویم که همه بدان پرداخته اند بی کم و کاست.

امّا تا به حال چقدر به هویت خیش اندیشیده ایم؟

این محصول جهانبینی و شناخت،مناسبات اجتماعی،جبریات جغرافیایی و تربیت و تراوشات ذهن چقدر از ذهن ما را به خود مشغول داشته؟

هویت بحران امروز جامعه ی ماست(به عقیده من). کم نیستند آدمهایی با ذهنیّات گلّه ای بدون تدبّر به عملی که انجام می دهند انسانهایی که رفتار، گفتار و عقایدشان کپی برداریست از روی کلیشه ها

 

به قول هانا آرنت در کتاب "حیات ذهن" جلد اوّل:

«کلیشه ها، عبارت های پیش پا افتاده، چسبیدن به آداب قراردادی و رایج بیان و رفتار، کارکردی دارند که از لحاظ اجتماعی بازشناخته شده است:آنها از ما در برابر واقعیت، یعنی در مقابل توجه متفکرانه ای که همه ی رویدادها و امور در واقع به موجب وجودشان از ما می طلبند، محافظت می کنند»

در واقع به معنای عام تر رفتار کلیشه ای ذهن را بی کارکرد و مغز را تعطیل می کند!

و این موجب بحران هویت در فرد می شود.رفتار بی تفکّر هیچ جهانبینی و شناختی را منجر نمی شود 

منی را که خیش می سازیم راهبر ماست.......... راهبر.


پ.ن

می گفت: خاهی نشوی رسوا همرنگ جماعت شو

گفتم: خاهی نشوی همرنگ رسوای جماعت شو