پیرامون من

پیرامون من

خیال در همه عالم برفت و بازآمد که از حضور تو خوشتر نیافت جایی را
پیرامون من

پیرامون من

خیال در همه عالم برفت و بازآمد که از حضور تو خوشتر نیافت جایی را

تابستان نود و هشت

بلاگ اسکای هر کاری خاسته با پوسته ی وبلاگم کرده. نوشته اند که با توجه به پیام های گوگل این کار را کرده ایم. بدافزار داشته پوسته ام. بعد از این همه سال یکهو بد افزار... مثل آدم سالمی که شب می خابد و صبح،  یکی از سلول هایش چپکی عمل می کند و سرطان می زند دمارش را درمی آورد... حالا این پوسته ی در پیت خود بلاگ اسکای را باید تحمل کنیم مثل بیمار سرطانی ای که شیمی درمانی را...

این روزها را بیشتر به نوشتن و ویراستاری و نواختن و تدریس موسیقی می گذرانم . چه می شود کرد کار دیگری بلد نیستم. البته اگر جدل و جنگ بگذارد که حال و ذهنیتی برایم بماند.

یک مجله ی ادبی هنری هم به صورت ماهنامه با دوستان در تلگرام تولید می کنیم... اسمش دیدگاه است. کلی داستان برای ویرایش دارم و تازه ویرایششان هم که بکنم چه کسی می رود زیر بار چاپشان با این اوضاع ارز و بازار نشر... با همسر جان هم برنامه ها داریم برای آینده... او هم خودش را با کارهای هنری اش مشغول کرده، ماشاالله یکی دوتا هم که نیست بر عکس من که به هییییچ هنری مزین نیستم جز علاقه به هنر، او از هر انگشتش یک هنر می بارد.

اصلن هم قصد پست گذاشتن برای وبلاگ را نداشتم... گفتم حالا که آمدم بنویسم روزمرّه گی هایم را

نظرات 3 + ارسال نظر
دل آرام پنج‌شنبه 10 مرداد 1398 ساعت 14:33

نوشتن خود هنر والایی ست
موسیقی هم آخر تمامی هنر هاست . زمانی که دیگر هیچ هنری گویای احساس باطن نیستند .. استاد لطفی که فرمود حالش که آمد ساز هم جواب نمیدهد برای همین است که میخوانم... حالتان خوش

ضمنا پوسته وبلاگ فوق العاده شیک و خوشگل شده هااا

رفیق پاییزی سه‌شنبه 22 مرداد 1398 ساعت 04:04

سلام

آدما یه روز که مهمن میرن
یه روزم که دیگه مهم نیستن برمی گردن !
خوشبختانه تو از این قاعده جدایی ... حتی وصف اشپزی تو هم جالب هست
‍ دوست ناب من
در خاطرات هرکسی، چیزهایی است که به هیچ کس نمی گوید، فقط برای دوستانش بازگو می کند.
مسائلی هم هست که حتی به دوستان نمی شود گفت و آدم فقط برای خودش می تواند بازگو کند، عین راز است...
اما سرانجام چیزهایی هم هست که انسان حتی می ترسد برای خودش هم آشکار کند.
گویا گذر چنین روزها برای تو ترسناک نیست

ت.ن
نیچه در یکی از نامه هایش نوشت:
واقعا حیرت کرده ام ، سر شوق آمده ام ؟!

مهرداد پنج‌شنبه 31 مرداد 1398 ساعت 14:15

سلام

اتفاقا خوب می‌نوشتین.قابل فهم ساده و پر مغز.

ممنون ممنون
لطف دارید

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد