پیرامون من

پیرامون من

خیال در همه عالم برفت و بازآمد که از حضور تو خوشتر نیافت جایی را
پیرامون من

پیرامون من

خیال در همه عالم برفت و بازآمد که از حضور تو خوشتر نیافت جایی را

خطبه (پیشگفتار)

چنان دان که مردم را، به دل، مردم خانند و دل از بشنودن و دیدن، قوی و ضعیف گردد، که تا بد و نیک نبیند و نشنود، شادی و غم نداند اندر این جهان. پس بباید دانست که چشم و گوش، دیده بانان و جاسوسان دل اند، که رسانند به دل ، آن که  ببینند و بشنوند، و وی  را آن به کار آید که ایشان بدو  رسانند و دل آنچه از ایشان یافت، بر خرد که  حاکم عدل  است عرضه کند تا حق از باطل جدا شود تا آنچه به کار آید بردارد و آنچه نیاید دراندازد و از این جهت است حرص (شوق و میل) مردم تا آنچه از وی غایب است و نا دانسته است و نشنوده است بداند و بشنود از احوال و اخبار روزگار، چه آنچه گذشته است و چه آنچه نیامده است. و گذشته را به رنج توان یافت به گشتنِ گِردِ جهان و رنج بر خیشتن نهادن و احوال و اخبار بازجُستن و یا کتب معتَمَد(کتاب های نویسندگان مورد اعتماد) را مطالعه کردن و اخبار درست را از آن معلوم خیش گردانیدن

.

.

.

و بیشتر  مردم عامّه آنند که باطل مُمتَنِع(دروغ های محال) را دوست تر دارند، چون احوال دیو و پری و غول بیابان  و کوه و دریا که احمقی  هنگامه سازد(معرکه بگیرد) و گروهی همچون او گرد آیند و وی گوید: "در فلان دریا جزیره ای دیدم و پانصد تن جایی فرود آمدیم  در آن جزیره، و نان پختیم و دیگ ها نهادیم، چون آتش تیز شد و تَبَش(گرمای زیاد) بدان زمین رسید، از جای برفت، نگاه کردیم ماهی بود.!(آن جزیره) و به فلان کوه چنین و چنین چیزها دیدم و پیرزنی جادو، مردی را خر کرد و  باز پیرزنی دیگر جادو، گوش او را به روغنی  بیَندود تا مردم گشت."

و آنچه  بدین مانَد از خرافات که خاب آرد نادانان را، چون شب برایشان خانند.


_ گوشه ای از پیشگفتار کتاب  تاریخ بیهقی نوشته ی ابوالفضل محمّدبن حسین بیهقی  از دبیران ارشد روزگار سلطان محمود و مسعود غزنوی  و تاریخ نویسی چیره دست و شیرین کار


دیالوگ ادیِ پشیمان

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.