پیرامون من

پیرامون من

خیال در همه عالم برفت و بازآمد که از حضور تو خوشتر نیافت جایی را
پیرامون من

پیرامون من

خیال در همه عالم برفت و بازآمد که از حضور تو خوشتر نیافت جایی را

همه ی بدهکاریهای من

 امروز داشتم به بدهکاریام فکر می کردم وقتی خرج ودخل نخونه آدم بدهی بالا میاره دیگه نمی دونم چی شد که یاد خودم افتادم یاد همه ی بدهکاریایی که نه به دیگران بلکه به خودم دارم افتادم من به جوونیم بدهکارم به یه عشق پاک بدهکارم به زندگیم بدهکارم چون فقط زنده ام زندگی نمی کنم دیدم به  رویاهام بدهکارم به بیشتر نقشه هایی که برای خودم می کشیدم سالها پیش بدهکارم به استعدادهام بدهکارم خلاصه به خیلی چیزا بدهکارم ..... به خودم که اومدم دیدم عرق سردی رو شقیقه هام نشسته انگار یکی از درونم می گفت بسسه بابا ادای بدهی هات پیش کشت بپا بیشتر از این بدهکار نشی همه جا و همه وقت  حواستو جمع کن یه سری بدهکاریا زمان داره اگه پرداخت نشه سر موعدش دیگه با یه میلیون دلار هم نمیشه پرداختش کنی.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد