روزگارا ! تو اگر سخت به من می گیری با خبر باش که پژمردن من آسان نیست گرچه دلگیرتر از دیروزم گر چه فردای غم انگیز مرا می خواند لیک باور دارم دلخوشی ها کم نیست زندگی باید کرد ...
پروردگارا ! مرا وسیله ای قرار بده برای بسط و گسترش آرامش خود و دیگران پروردگارا یاریم کن تا در دلهای آکنده از نفرت بذر عشق و دوستی بکارم در دلهای رنجیده ، عفو و بخشش در دلهای غمگین ، شادمانی خدای من یاریم ده تا برای تسکین درد و غم دیگران بکوشم همان گونه که می خواهم مرا درک کنند بتوانم دیگران را بفهمم به همان اندازه که دوست دارم مورد عشق و محبت قرار گیرم به دیگران عشق و محبت نثار کنم زیرا آنچه را که می بخشیم دریافت خواهیم کرد با عفو و بخشش دیگران مورد عفو و بخشش قرار خواهیم گرفت با مرگ حیات مادی در دنیای ابدی متولد می شویم پروردگارا یاریم کن ...
تنهایـم … اما دلتنگ آغوشی نیستم خسته ام … ولی به تکیه گاه نمی اندیشم چشم هایم تر هستند و قرمز ولی رازی ندارم چون مدتهاست دیگر کسی را خیلی دوست ندارم فقط خیلی ها را دوست دارم …
زیباترین چیزی که روی زمین یافته ام گرسنگی من است که همواره وفادار مانده به هر آن چه در انتظارش بوده است ! اگر آن چه میخوری مستت نکند ، از آن روست که گرسنگیات آن قدر که باید ، نبوده است ...
بدبختی هر کسی ناشی از آن است که همیشه اوست که می نگرد و آن چه را که میبیند به خود وابسته میکند . اهمیت هر چیز بیش از اینکه به خاطر ما، که به خاطر خود اوست ... کاش چشم در همان چیزی باشد که بدان مینگری !
ثانیه ها شب را می سایند ماه خرامان با حریری از ستارگان پیش می رود کمی بعد خورشید به استقبالش می آید حالا زود است اما لحظاتی دیگر پرنده دلم را آزاد می کنم تا آسمان او را در آغوش بگیرد با این که پرنده می رود اما طنین بالهایش همیشه نزد من خواهد ماند ...
امشب پرنده ب دلم آواز تازه داره اسیر ولی عشق به پرواز دوباره داره نگاش به سقف آسمون بال و پرش تو بنده چشماش غمین از این زمون اما لباش می خنده
می نویسم از تو از تو ای شادترین تازه ترین نغمه ی عشق تو که سرسبزترین منظره ای تو که سرشارترین عاطفه را نزد تو پیدا کردم و تو که سنگ صبورم بودی در تمامی لحظاتی که خدا شاهد غصه و اندوهم بود به تو می اندیشم به تو می بالم و از تو می گیرم هر چه انگیزه درونم دارم روزها می گذرد ، عشق ما رو به خدایی شدن است رو به برتر شدن از هر حسی ، که در این عالم خاکی پیداست دوستت می دارم از همین نقطه ی خاکی تا عرش دوستت می دارم از زمین تا به خدا ...
شایدزبان ضعف باشد
شاید خیلی کودکانه ... شاید بی غرور
اماهر وقت گونه هایم خیس میشود
میفهـــــــــــــــــــم
نه ضعیفم ..
نه کودکم.....
بلکــــــــــــــــــــــــــــه
پراز احســـــــــــــــــــــــــــــاسم ....
پر از احساس.........
باشح !
مسعود المحقق فی حیات الگوریلون
نباید رنجشی به دل گرفت ...
آنکه دوستش داریم٬ همه گونه حقی بر ما دارد
حتی حق آنکه دیگر دوستمان نداشته باشد ...
خدایا!!!!!!!!!!
بسار جان از کجا می دونستی درگیر همچین مساله ای هستم؟؟!!
خیلی به موقع بود
حالا که رفته ای
این روزها دلتنگم
دلتنگم که رفته اند آن روزها !!!
دلتنگماز این بیداد
خیلی ممنونم.دانلود کردم.موفق باشی
منم ممنونم
روزگارا !
تو اگر سخت به من می گیری
با خبر باش که پژمردن من آسان نیست
گرچه دلگیرتر از دیروزم
گر چه فردای غم انگیز مرا می خواند
لیک باور دارم دلخوشی ها کم نیست
زندگی باید کرد ...
آری آری تا شقایق هست زندگی باید کرد....
سوختم و خاکسترم را باد برد.اینک مسافر همه ی دشتهای جهانم ...
یاد آخرین سکانس فیلمنامه افتادم..........
خندیدن یک نیایش است ...
اگر بتوانی بخندی، آموختهای که چگونه نیایش کنی !
" خداحافظی ات "
عجب خرابه ای به بار آورده!
نگاه کن ...
مدت هاست در تلاشند
مرا از زیر آوار تنهایی هایم بیرون کشند!
به به سمیرا خانوم به به خیلی گشنگ بود
پروردگارا !
مرا وسیله ای قرار بده برای بسط و گسترش آرامش خود و دیگران
پروردگارا یاریم کن تا
در دلهای آکنده از نفرت بذر عشق و دوستی بکارم
در دلهای رنجیده ، عفو و بخشش
در دلهای غمگین ، شادمانی
خدای من یاریم ده تا برای تسکین درد و غم دیگران بکوشم
همان گونه که می خواهم مرا درک کنند بتوانم دیگران را بفهمم
به همان اندازه که دوست دارم مورد عشق و محبت قرار گیرم به دیگران عشق و محبت نثار کنم
زیرا آنچه را که می بخشیم دریافت خواهیم کرد
با عفو و بخشش دیگران مورد عفو و بخشش قرار خواهیم گرفت
با مرگ حیات مادی در دنیای ابدی متولد می شویم
پروردگارا یاریم کن ...
آمین آمین آمین آمین آیمن آمین آمین آیمن آیمن
تنهایـم …
اما دلتنگ آغوشی نیستم
خسته ام …
ولی به تکیه گاه نمی اندیشم
چشم هایم تر هستند و قرمز
ولی رازی ندارم
چون مدتهاست دیگر کسی را خیلی دوست ندارم
فقط خیلی ها را دوست دارم …
زیباترین چیزی که روی زمین یافته ام
گرسنگی من است
که همواره وفادار مانده
به هر آن چه در انتظارش بوده است !
اگر آن چه میخوری مستت نکند ، از آن روست که گرسنگیات آن قدر که باید ، نبوده است ...
بدبختی هر کسی ناشی از آن است که همیشه اوست که می نگرد و آن چه را که میبیند به خود وابسته میکند .
اهمیت هر چیز بیش از اینکه به خاطر ما، که به خاطر خود اوست ...
کاش چشم در همان چیزی باشد که بدان مینگری !
هنوز وقتـے آسمان ِ دلمـــ ابریست
لمس ِسبک ِ دستان ِ مهربانت را روے ِ مو هایمــ حس مـےکنمـــ
...
تو هنوز با تمام ِ نبودنت
تنها پناهگاه ِ من از این آدمهایـے...
کاش بیایی
من هنوز باور دارم که می آیی
باید آن قدر زیبا بخندی ، که اطرافیانت خجالت بکشند تو را به گریه بیاندازند ...
ای خدایی که به من جان داده ای
دلی سرشار از شکر به من عطا کن
ولادت حضرت امام علی (ع) و روز پدر مبارک !
شب با گلوی خونین
خوانده ست
دیر گاه
دریا نشسته سرد
یک شاخه
در سیاهی جنگل
به سوی نور
فریاد می کشد.
===========
سلام
ممنون از حضورتون
و سپاس از اینکه برای خوندن پستها وقت گذاشتین.
خاهش می کنم وبلاگتونو دوست دارم
ثانیه ها شب را می سایند
ماه خرامان با حریری از ستارگان پیش می رود
کمی بعد خورشید به استقبالش می آید
حالا زود است
اما لحظاتی دیگر
پرنده دلم را آزاد می کنم
تا آسمان او را در آغوش بگیرد
با این که پرنده می رود
اما طنین بالهایش
همیشه نزد من خواهد ماند ...
امشب پرنده ب دلم آواز تازه داره
اسیر ولی عشق به پرواز دوباره داره
نگاش به سقف آسمون بال و پرش تو بنده
چشماش غمین از این زمون اما لباش می خنده
می نویسم از تو
از تو ای شادترین
تازه ترین نغمه ی عشق
تو که سرسبزترین منظره ای
تو که سرشارترین عاطفه را نزد تو پیدا کردم
و تو که سنگ صبورم بودی
در تمامی لحظاتی که خدا شاهد غصه و اندوهم بود
به تو می اندیشم
به تو می بالم و از تو می گیرم هر چه انگیزه درونم دارم
روزها می گذرد ، عشق ما رو به خدایی شدن است
رو به برتر شدن از هر حسی ، که در این عالم خاکی پیداست
دوستت می دارم از همین نقطه ی خاکی تا عرش
دوستت می دارم از زمین تا به خدا
...
شعــــــــر امروز ،
روزه ی سکــوت من ست
فریـــــادم
در سکـــــــوت ،
حبــــس
مـــــــــــی کشد
واژه هـــــــــا
خســـــته اند
از انکـــــــــار !!! ...
رفیق لباسم رابالابزن کمرم رادیدی؟؟؟
اینهاجای خنجرندمن نفهمیدم تومواظب باش...
رففففففیق خوش ذوق من
✔ســــ ـــ ـــخت است...
سخت است درک کردن
دخــــ ـــــتری که غــ ـــم هایـــــ ـش را
خودش میـــ ــداند و دلش ...
که همه تنـــ ـــــ ـــــها لبــــخـــندهایش را میبینند ؛
که حســــ ــــــ ـــــرت میـــــخورند
بـــخاطر شاد بودنــــ ــــ ـــش ...
بخاطر خنده هایـــــــ ــــــــ ــــش ...
... و هیــــــ ـــــــــ ــــــچکس
جز همان دختـــــ ـــــر نمیــ ـــداند چقدر تنهاســ ـــــت ...
که چقدر میـــــــــ ـــــــ ـــــترسد ...
از باخـــــــــ ــــــــتن ...
از اعتــــ ــــــ ــــــمادِ بی حاصلش ...
از یــــــ ـــــــــ ــــــخ زدن احساس و قلبــــــ ـــــــ ــــش ...
از زندگــــــ ـــــــــــ ــــــی ...✔
✔ســــ ـــ ـــخت است...
سخت است درک کردن
دخــــ ـــــتری که غــ ـــم هایـــــ ـش را
خودش میـــ ــداند و دلش ...
که همه تنـــ ـــــ ـــــها لبــــخـــندهایش را میبینند ؛
که حســــ ــــــ ـــــرت میـــــخورند
بـــخاطر شاد بودنــــ ــــ ـــش ...
بخاطر خنده هایـــــــ ــــــــ ــــش ...
... و هیــــــ ـــــــــ ــــــچکس
جز همان دختـــــ ـــــر نمیــ ـــداند چقدر تنهاســ ـــــت ...
که چقدر میـــــــــ ـــــــ ـــــترسد ...
از باخـــــــــ ــــــــتن ...
از اعتــــ ــــــ ــــــمادِ بی حاصلش ...
از یــــــ ـــــــــ ــــــخ زدن احساس و قلبــــــ ـــــــ ــــش ...
از زندگــــــ ـــــــــــ ــــــی ...✔