پیرامون من

پیرامون من

خیال در همه عالم برفت و بازآمد که از حضور تو خوشتر نیافت جایی را
پیرامون من

پیرامون من

خیال در همه عالم برفت و بازآمد که از حضور تو خوشتر نیافت جایی را

تمام آمال آنها

غریزه کبوتران من،آنها را به سوی خاسته هایی از حیاتشان رهنمون می کرد که شعور من به عنوان انسان، آن خاسته ها را تنها ابزاری برای زندگی می داند و نه منتهای آمال زندگی.

آنها جفتی برای تخلیه غریزه جنسی در برشی از سال،آشیانه ای برای زیستن با آن جفت،تولید مثل،شرایطی برای از آب و گل در آوردن جوجه و آب و دان برای سیر شدن برایشان بس بود!

وقتی آنها را آزاد می کردم تا بپرند به دور دست ترین نقاط آسمان از نگاه من می رفتند امّآ برای اینکه همه ی آمالشان را دوباره داشته باشند،از روی غریزه باز می گشتند! آنها اگر می رفتند من هیچ کاری از دستم بر نمی آمد برای بازگرداندنشان امّا کبوتر به خاطر همین غریزه است که اصطلاح "جلد" شدن را برایش به کار می برند و همین،اسیرش می کند یعنی غرایزش! (گاهی می اندیشم چه احمقانه است که کبوتر را سمبل آزادی می دانیم)

بالهایش را قیچی می کنی می بندی از جفتش جدایش می کنی حتا برای روزهای زیادی مجال هواخوری پرواز برایش فراهم نمی کنی امّا او جلد شده..... نمی رود بر وضعیتش طغیان نمی کند و به بیشتر نمی اندیشد همان حداقلها از نگاه من برای دوره زندگی او، ایده آل و کافیست!

جفت داشتن،آشیانه ای هر چند محقّر برای جفتگیری، تولید مثل و  به بال رساندن جوجه هاو مجالی اندک برای تخلیه غریزه ی پریدن و بازگشت به زمین تمام آمال یک کبوتر است!!

با خودم می اندیشم،این چقدر شبیه زندگی برخی آدمهاست....

 

نظرات 4 + ارسال نظر
شاگرد تنبلتون پنج‌شنبه 26 مرداد 1391 ساعت 10:04

معرکه بود ...دقیقا مثل همونیه که گفتین
طنابهای نامرئی برای در اسارت نگهداشتن مان

از جمادی مردم و نامی شدم از نما مردم به حیوان برزدم
مردم از حیوانی و آدم شدم پس چه ترسم کی زمردن کم شدم
بار دیگر هم بمیرم از بشر تا برآرم از ملایک بال و پر
پس عدم گردم عدم چون ارغنون گویدم انا الیه راجعون


ممنون که سر زدی بزرگوار

سپیده جمعه 27 مرداد 1391 ساعت 11:37

خیلی عالی نوشتید

وقتی نوشته رو می خوندم کاملا احساسش کردم

جالبه می شه لمس کرد ای کلمات رو

ممنونم

سپیده خانم ممنون از وقتی که گذاشتید

دهاتی شنبه 28 مرداد 1391 ساعت 19:36 http://dehkadeyeman.blogsky.com/

سلام بر جناب محمد رضای عزیز
متشکر که نظر گذاشته بودی برام
خدمت سربازی اتفاق خاصی به حساب میاد
از همه نظر
حتی گذران زمان
امیدوارم روزگار به کامت باشه

در مورد وبلاگت هم باید بگم که لذت بردم از خوندن مطلبی که در مورد کبوترها نوشتی
این غریزه ای که ازش حرف زدی مساله ی قابل تاملیه
ولیکن فکر نمیکنی همین پیگیری غرایز بعضی جاها شدیدا لذت بخشه؟؟

دهاتی گل سلام
بله غرایز بسیار لذت بخشند و انسان تک بعدی نیست امّا همه ی زندگی انسان غرایز و به خانه و پول رسیدن نیست.

مهشید رجایی جمعه 3 شهریور 1391 ساعت 17:05 http://www.moment-light-smily.blogfa.com

سلام
متن جالبی بود و ادمو بفکر وا میداشت
اما تشبیه شما
یعنی انسان شبیه کبوتر
شاید در برخی موارد مثل جفت و بقای نسل صحت داشته باشه
اما بنظرم در خیلی جهات چیزی بدتر از جلد بودنه و یه جورایی اسارته

این روزها انسانها جلد نیستن
در اکثر موارد گربه صفت هستن
که ادمهایی که شبیهشون نیستن رو خیلی راحت کنار میزارن
به جفت خودشون قانع نیستن ... به سهم خودشون قانع نیستن
و گاهی فکر میکنم بیچاره خدا چه صبری داره

ممون
من به روزم

خانم مهشید خانم گل سلام
بله با رای شما موافقم همین مساله ی انتخاب هست که انسان رو به کارهای غیر انسانی یا انسانی رهنمون می کنه.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد