پیرامون من

پیرامون من

خیال در همه عالم برفت و بازآمد که از حضور تو خوشتر نیافت جایی را
پیرامون من

پیرامون من

خیال در همه عالم برفت و بازآمد که از حضور تو خوشتر نیافت جایی را

نرو

به اشک بی کرانه ام نگاه کن نرو

به تلخی ترانه ام نگاه کن نرو

به روزهای تیره از غبار آه و درد

به هق هق شبانه ام نگاه کن نرو

ببین که التماس نعره می زند ز واژه واژه سکوت من

نرو که با حلول رفتنت طلوع می کند سقوط من

نرو که رفتن تو آفتاب را از این کرانه می برد به دورها

نرو که کوچه خسته است ز خاطرات زخمیه عبورها

ببین کنار جاده صف کشیده اند امیدوار  ماندنت بنفشه ها و بیدها

نرو که پیش چشم یاس ها، به یأس ها بدل شود امیدها

نگاه کن کبوتران جلد خانگی، از این غریبگی، شکسته، خسته اند

کشیده سر زیر بال خیش، زخشم، از تو چشم بسته اند

به اشک بی کرانه ام نگاه کن نرو

به تلخی ترانه ام نگاه کن نرو

«مسعود کلانتری»