پیرامون من

خیال در همه عالم برفت و بازآمد که از حضور تو خوشتر نیافت جایی را

پیرامون من

خیال در همه عالم برفت و بازآمد که از حضور تو خوشتر نیافت جایی را

همه ی بدهکاریهای من

 امروز داشتم به بدهکاریام فکر می کردم وقتی خرج ودخل نخونه آدم بدهی بالا میاره دیگه نمی دونم چی شد که یاد خودم افتادم یاد همه ی بدهکاریایی که نه به دیگران بلکه به خودم دارم افتادم من به جوونیم بدهکارم به یه عشق پاک بدهکارم به زندگیم بدهکارم چون فقط زنده ام زندگی نمی کنم دیدم به  رویاهام بدهکارم به بیشتر نقشه هایی که برای خودم می کشیدم سالها پیش بدهکارم به استعدادهام بدهکارم خلاصه به خیلی چیزا بدهکارم ..... به خودم که اومدم دیدم عرق سردی رو شقیقه هام نشسته انگار یکی از درونم می گفت بسسه بابا ادای بدهی هات پیش کشت بپا بیشتر از این بدهکار نشی همه جا و همه وقت  حواستو جمع کن یه سری بدهکاریا زمان داره اگه پرداخت نشه سر موعدش دیگه با یه میلیون دلار هم نمیشه پرداختش کنی.

سر آغاز

ماهها بود که برای باز کردن یک صفحه ی وبلاگ فکر می کردم می خاستم اول همه ی جوانب رو بسنجم بعد اقدام به این کار کنم ولی در نهایت به این نتیجه رسیدم که باید این کار رو شروع کنم و در حین انجامش هم تجربه کنم هم اجرا .خیلی از کارها رو همین جوری شروع می کنم پس حساسیت رو کنار گذاشتم و آغاز کردم. ساخت این وبلاگ رو به خودم تبریک می گم و می خام توش یه سری نوشته های روزانه رو انجام بدم