پیرامون من

پیرامون من

خیال در همه عالم برفت و بازآمد که از حضور تو خوشتر نیافت جایی را
پیرامون من

پیرامون من

خیال در همه عالم برفت و بازآمد که از حضور تو خوشتر نیافت جایی را

گوشه ای دنج

خلوت کردن با خود برای بهبود واصلاح خود امری ضروریست و باعث می شود تا از شکستها و موفقیتهای خود چشم اندازی داشته باشیم انچنان که از انها درس بگیریم.اینکار به ما اجازه می دهد تا دید شخصی یا سازمانی خود را قوی کنیم.من تمایل دارم دایمن بهتر شوم پس هر روز مدتی در گوشه ای دنج می نشینم و با ارامش از خودم دور می شوم و از دور  به خودم می نگرم منصفانه به کاستیها و رفع انها می اندیشم و دایم به فکر راه حل هستم  

خلوت تنهایی          مراقبه        گوش دادن

یک شب رویایی

الکس فرگوسن باخت! این تمام چیزیست که می توان درباره ی بازی فینال دیشب در ویمبلی لندن گفت. پس از کش و قوسهای طولانی تیم منچستر یونایتد که از سد بزرگی به نام چلسی گذشته بود به بلو گراناها که از جنگهای هژده روزه و مصاف با مادرید سر سالم به در برده بودند رسیدندوپایانی ترین بازی سال  ۲۰۱۱ را برکزار کردند. 

تقابل دو نوع نگرش به فوتبال  می توانست از این زیباتر از اب دراید اما درماندگی شیاطین سرخ راه را بر لذت بیشتر بست. 

منچستر یونایتد که سالهاست فوتبال را مینی مالیستی بازی می کند نتوانست دربرابر بازی مدرن و پیچیده ی بارسلونا دوام بیاورد و واداد شاید بتوان گفت در بازی دیشب نقطه ی قوت شیاطین سرخ بدل به نقطه ضعف انها شده بود!! انها که سالهاست در لیگ برتر انگلیس با بازیکنان نام اشنا به مصاف حریفان می روند و تقریبن هر سال افتخاراتشان را تکرار می کنند باید برای تداوم این افتخارات در سطح اروپا بازیکنان بهتری را به خصوص در نقاط کلیدی میانه میدان در اختیار بگیرند.  

دیشب تیم سر الکس از فقدان یک بازیکن طراح حمله در میانه میدان رنج می برد و این تا اخر بازی جبران ناپذیر ماند در نظر بگیرید که اگر بازیکن فوقالعاده ای مانند رونی که به تنهایی به اندازه دو بازیکن می دود دیشب نبود چه بلای سهمگین تری بر سر شیاطین می بارید! اما افسوس که دوندگیهای این بازیکن هم نتوانست ضعف مفرط خط میانی در بازی سازی را بپوشاند این کاستی را بگذارید در کنار ناتوانی بازیکنان کناری خط میانی در حمل توپ و حرکت کلاسیک از کناره ها کاری که شیاطین در لیگ برتر متخصص ان هستند. 

 سالها پیش منچستر در خط دفاع بازیکنی داشت که به مراتب در کلاس پایین تری نسبت به دیگر بازیکنان بازی می کرد و تعجب اور این بود که در بیشتر بازیها او به عنوان بازیکن ثابت به میدان می امد!به یاد دارم در فینال لیگ قهرمانان بین شیاطین و بایرن این بازیکن انقدر بد بازی می کرد که صدای فردوسی پور هم درامد اما تا پایان بازی فیکس به کارش ادامه داد! او کسی نبود جز سیلوستره.بازی دیشب انتونیو والنسیا مرا یاد او انداخت و در کمال تعجب والنسیا هم تا پایان بازی فیکس بود معلوم نیست او که نتوانست حتا یک حرکت از کناره ها بکند چرا تا پایان فیکس بود!البته همتای دیگر وی در انسوی زمین هم هیچ برتری ای از لحاظ بازی نسبت به وی نداشت.گیگس شاید در بازیهای لیگ ویا حتا بازیهای سبک تر مانند بازی با شالکه یک بازیکن های کلاس باشد اما او با ۳۷ سال سن هرگز نمی تواند همان توانمندیها را در برابر بارسلون از خود نشان دهد هر چند که پاس گل را او داد ولی در حرکت از مناره ها بسیار ضعیف عمل کرد و حتا جی سونگ پارک هم نتوانست با پوشش گیگس این نقیصه را رفع کند. 

  اما تعویضهای سر الکس. میتوانیم گفت که او دیشب تنها یک تعویض انجام داد هر چند که دو بازیکن جا به جا شدند اما نخستین تعویض با مصدومیت فابیو کاملن اجباری بود. امدن نانی هم در خط کناری سمت راست نتوانست به حمل از کناره ها کمک کند و این نقصان همچنان رخ می نمود. 

میرسیم به تعویض تاکتیکی سر الکس   امدن اسکولز۳۵ ساله به جای مایکل کریک۲۴ساله! واین در حالیست که کریک تا ان زمان وظایف تخریبیش را توانسته بود انجام دهد و از طرفی گیگس در حال انجام یکی از  بی تاثیرترین بازیهای عمرش بود!این تعویض هم سرنوشتی جز صفت خنثا بودن نداشت و اینگونه شد که ۴-۴-۲فلت سر الکس فرگوسن در برابر ۴-۴-۲ لوزی گیوسیپ گواردیولا زانوزد 

۴-۴-۲-لوزی! همگان بارسلونا را به بازی ۴-۳-۳-عمقی می شناسند اما بنده معتقدم که گواردیولا پس از افت تیمش در چند ماه گذشته این شیوه را کمی تغییر داده به این صورت که لیونل مسی کمی عقب تر از دو مهاجم کناری و نزدیکتر به میانه میدان و ژاوی بازی می کند و به این شکل فرم لوزی میانه میدان تشکیل می شود.بوسکتس در پایین ژاوی و اینیستا در دو گوش و مسی در بالای لوزی به بازیهای ترکیبی چشم نواز مشغولند 

فینال سال۲۰۱۱ تمام شد اما بنده سخت بر این باور هستم که سال اینده این فینال الکلاسیکو نام خاهد داشت اگر مثل امسال پای فینال یه هم برنخورند.

     

تو همیشه شماره یک منی

شاید اگه چند سال پیش بود از مرگ ناصر خان اینقدر دلگیر نمی شدم.چون اون موقع اولویتهام برای اینکه یه فوتبالیست رو به تمام معنا دوست داشته باشو فرق می کرد! اما تو این چند ساله ی اخیر دیدگاههام پخته تر شده و اون ادم معروفی رو دوست دارم که نه فرصت طلب باشه نه از محبوبیتش بخاد کیسه بسازه و نه در برابر شرایط فرهنگی و معیشتی جامعه بی تفاوت باشه ناصر خان حجازی هیچکدوم از اینا نبود حیف که دیر شناختمش 

او دیروز بر اثر سرطان ریه و پس از یک سال و نیم مبارزه با کنسر از بین ما رفت!! 

نه نرفت!نرفت او همیشه در قلبهای ما زندس مردی که با بهترین دروازه بانیاش خوشحالی رو برای ما هدیه اورد و هیچ وقت در برابر بی عدالتیها سکوت نکرد 

او همیشه در یاد من و در قلب من زنده هست ناصر خان تو همیشه شماره یک منی!

یک ارزو بکن!

پسری به نام کریس گرسیوس از زمانی که به یاد می اورد رویای این را داشت که روزی بتواند پلیس شود.اما یک مانع بزرگ سر راه او قرار داشت او سرطان خون داشت و امیدی نداشت که حتا به بلوغ برسد وقتی هفت ساله شد اوضاع بیماریش رو به وخامت گذاشت و درست در همین زمان دوست خانواذگی انها که یک افسر پلیس گمرک در ایالات متحده بود ترتیبی داد تا کریس به رویایش برسد او از مافوق خودش سروان ران کاکس خاهش کرد تا کریس چند روزی زا در کنار افسرهای دایره امنیت عمومی اریزونا بگذراند. 

وقتی روز موعود فرا رسید سه دستگاه ماشین پلیس و یک گارد موتور سوار که بر رویش معروفترین گارد امنیت یعنی فرانک شانک ویتز نشسته بودبه کریس خوش امد گفتند و او را تا محل اسکرت کردند.سروان کاکس او را به گشت زنی بر روی منطقه ی اریزونا با هلی کوپتر دعوت کرد. 

پس از ان مراسم سوگند کریس برگزار شد و روز او به عنوان اولین و تنها پلیس افتخاری ان منطقه به پایان رسید.روز بعد سروان کاکس از شرکتی که یونیفورمهای پلیس بزرگراه اریزونا را تولید می کردکمک گرفت و در مدت بیست و چهار ساعت یونیفورم رسمی پلیس بزرگراه در اندازه ی کریس دوخته شد و درب منزل تحویل کریس گردید او در پوست خود نمی گنجید. 

دو روز بعد کریس در بیمارستان و در حالی که یونیفورمش در کنارش بود درگذشت.شانک ویتز از درگذشت دوست خردسالش غمگین شد اما از اینکه فرصت کمک کردن به وی را تجربه کرده بود خوش حال بود. 

اما کودکان زیادی شرایط کریس را داشتند پس شانک ویتز برای تکرار تجربه اش بنیادی را تاسیس کرد به نام یک ارزو بکن از ان تاریخ تا کنون در مدت بیست سال او و سازمانش به بیش از هشتاد هزار کودک برای رسیدن به ارزویشان به مدت بیست و چهار ساعت کمک کرده اند 

شاید باید گفت هیچ چیز ارزشمند تر از کمک به دیگران برای رسیدن به ارزوهایشان نیست

 

الکلاسیکو در چهار نما

دیشب جنگهای هژده روزه پایان یافت.دوتساوی یک برد و یک باخت نصیب هر کدام شد.از نظر امتیازی همه چیز برابر شد اما از لحاظ کیفیت نه ،همینطور در گل شماری  کاتالانها در مجموع چهار بازی ،دو گل بیشتر زدند. 

شاید بتوان گفت برد مادرید در بازی پایانی جام حذفی شیرینتر بود چون دست به نقد همان شب جام دریافت کردند(انهم بعد از هژده سال)ولی برد  دیشب بارسلون در لیگ قهرمانان انها را با صخره ای سخت روبرو کرد. شیاطین سرخ که مثل کاتالانها بلند پرواز و سر سخت هستند.    

اینکه از الان بگوییم بارسلون پیروز بازی پایانیست درست نیست چون روباه اولدترافرد (فرگوسن) نشان داده که مرد روزها و بازیهای سخت است. 

از دیدگاه من برنده بازی دیشب مادرید بود، نه از این بابت که در بازی پیش داور ضعیف عمل کرده بود، بلکه باور دارم که گل گونزالو هیگواین در کمال سلامت وارد دروازه بارسلون شد.  

رونالدو با ضربه پیکی تعادلش را از دست داد اما پاسش را به هیگواین رساند سرنگون شد و به علت شتاب زیاد روی زمین چرخید بدون اینکه بتواند و یا حتا ببیند در چرخش کمرش به پای ماسکرانو خورد و او هم سرنگون شد هیگواین که از او کمی جلوتر بود با ضربه ای فنی و در حالی که والدز جلو امده بود توپ را به کنج دروازه دوخت اما سوت اقای دی بلیکر داور بازی تمام زیبایی گل را به اب داد و  این تنها اشتباه اثر گذار وی بود. 

البته در اینکه وی نسبت به خطاهای قوهای سپید مماشات به خرج می داد شکی نیست وشاید بتوان گفت با دیده ی بی اغماض داور، مادرید نمی توانست حتا ده نفره کار را به پایان برساند. 

نکته مهم دیگر اینکه در این بازی هر دو مربی به شکلی متعادل تر به سبک و استراتژی خود  نگاه کرده بودند، از این بابت که بارسلون به هنگام از دست دادن توپ با گرفتن پازیشن دفاعی در زمین خودش کار را برای نفوذ مادریدیها سخت کرده بود اما در حمله همان سبک( gradual attack) گرجوال اتک یا حمله تدریجی را پی می گرفتند 

در مقابل مادریدیها ،علارغم بازیهای پیشین که در زمین خودشان به دفاع می پرداختند دیشب با فشار در زمین حریف بر روی بازیکنان خط دفاعی مانع از حضور  و مشارکت انها در تهاجم شدند و از( fast break)  فست برکهای بازیهای پیشین کمتر خبری بود، این انتخاب باعث شده بود سبک مورینیو( defence&raid) کمی دچار تغییر گردد و مادرید شکل تهاجمی تری به خود بگیرد. 

انتخاب این روش از سوی مورینیو خوب بود.از این جهت که  دستکم سه بازیکن خط دفاعی بارسا را در زمین خودشان نگه می داشت و این باعث می شد خط و عوامل دفاعی مادرید فشار کمتری را متحمل شوند همچنین بوسکتس و اینیستا کمتر می توانستند بی محابا به خط دفاعی مادرید بتازند. 

معتقدم مورینیو هنوز بازیکنان لازم برای اجرای سبک خودش در مادرید را دارا نیست و اگر امسال بماند بازیهای زیباتری را از مادرید در برابر بارسا شاهد هستیم.  

ندال نب هماسا

میگن نزدیک به یک سال تحت نظر داشتنش رصدش کرده بودن بعد یهو یکشنبه شب ۴۰ نفر رو می فرستن تو خاک یه کشور ثالث اونم تو منطقه ی عیون نشین که بگیرنش بعد تو درگیری بهش شلیک کردن مرده بعدشم جسدشو هیچ کشوری حتا عربستان نپذیرفته به همین خاطر انداختنش تو دریا. 

این همه ی داستان سربسته ی ترور اسامه بن لادن بود که از دیروز همه جا گفتن خب حالا چنتا پرسش دارم 

۱-اقا این تو اون قصری که زندگی می کرده اونم تو اون منطقه ی کویته که عیون نشینه یعنی کدوم مغز عاقلی می پذیرفته که سرویس اطلاعاتیه پاکستان ندونه کی تو این خونه هست(این ۱) 

۲-اگه می دونستن(که می دونستن) چرا تا حالا به امریکاییها نگفتن اگه گفتن(که گفتن) چرا از اون موقع تا حالا تازه امریکاییها رفتن سراغش 

۳-حالا رفتی بکیریش چرا کشتیش؟ حالا جهنم کشتیش چرا انداختیش تو اب(مگه گربه کشتی؟) انداختی تو اب چرا فیلم برداری نکردی از جسد(مثل صدام فلان فلان شده) بعدشم وجدانن مارو چی فرض کردی که عکس فتو شاپیه جسد بن لادن رو پست کردی برای اینترنت هان؟ 

دیشب داشت اخرین تصاویر ضبط شده موجود از بن لادن رو نشون میداد به جون خودم ۹۳٪ ریشاش سفید شده بود ولی عکس جسدش بر عکس ۹۳٪ ریشاش سفید نشده بود(البت امکان هم داره به خاطر درد ناشی از تیر ادم ییهو ریشاش سیاه بشه) 

به هر حال ما اینارو گفتیم که نگین نفهمیدیم و خدایی نکرده بگین خ ر ن نفهمن 

   

فرار بزرگ یا پیروزی بزرگ

زندان (استالاگ لوفت۳) در فاصله ۱۶۰ کیلومتری جنوب شرقی برلینُ سال ۱۹۴۳ ده هزار اسیر جنگی ار نیروهای متفقین یک گروه ۲۵۰ نفری از زندانیان تصمیم به فرار می گیرند کاری که تاریخ انرا فرار بزرگ نامید نه به علت اینکه کسی تا ان وقت چنین کاری نکرده بود بلکه به این دلیل بزرگ بود که حد و قواره ای که ان کار داشت انرا به نظر غیر ممکن می کرد لازمه ی اینکار همکاری و مشارکت عالی بین زندانیان بود 

نقشه و مواد لازم طی یک ماه مشورت و بررسی بین زندانیان فراهم شد.حفر تونل اصل نقشه بود اما چالش اصلی پنهان کردن تونلها بود.هر شب مقداری تونل کنده می شد با تیرهای چوبی که از تختخاب زندانیان جدا می کردند به زیر انها می زدند و نخاله های تونل را به شکل خلاقانه و اعجاب اوری بیرون می ریختند با دمنده های دست ساز هوا را به داخل تونلها می فرستادند. مسیرها و چرخ دستیها را برای حرکت دادن افراد سر تا سر تونلها ساختند حتا گذرگاههای تونل را با لامپهای برقی روشن کردند. 

فهرست وسایلی که برای انجام دادن کار نیاز بود باور نکردنی بود:۴۰۰۰ تخته چوبی زیر رختخابها.۱۳۷۰ بست چوبی.۱۴۰۰ تخته پتو.۵۲ میز بلند.۱۲۱۹ چاقو.۳۰عدد بیل.۱۸۰ متر طناب.۳۰۰متر سیم برق و بسیاری چیزهای دیگر و این همه ی نیازها نبود چون انها پس از فرار نیاز به لباسهای غیر نظامی.اوراق و کارتهای شناسایی المانی.نقشه ها.قطب نماهای دست ساز. جیره های غذایی اضطراری و اقلام دیگر داشتند. 

خیاطها.اهنگرها.جیب برهاو جعل کننده ها ماهها پشت سر هم به صورت سری کار کردند. 

شب بیست و چهارم مارس سال ۱۹۴۴ پس از بالغ بر یک سال کار پنهانی برای ساختن تونل فرار.۲۲۰ نفر اماده فرار شدند تا از تونلها خزیده و به جنگلهای اطراف اردوگاه بروند. 

نقشه این بود که هر دقیقه یک نفر به بیرون برود تا اینکه همه فرار کنند. اما وقتی که نخستبن زندانی سر از تونل بیرون اورد فهمید که خروجی تونل با جنگل فاصله دارد و این انتقال را سخت می کرد به همین دلیل علارغم اینکه قرار بود هر دقیقه یک نفر برود به زحمت هر ساعت ۱۲ نفر بیرون خزیدند در جمع پیش از انکه تونل لو برود۸۶ نفر فرار کردند اینکار منجر به یک هرج و مرج گسترده برای نازیها شد و مسوولانشان اماده باش کلی برای برخورد با ان صادر کردند 

۸۳ نفر از ۸۶ نفر فراری دستگیر شدند و ۴۱ نفر انها به حکم شخص ادولف هیتلر اعدام شدند و تنها سه نفر از انها به ازادی رسیدند 

گر جه به نظر می رسد که کار با شکست روبرو شده است اما اجرای پروژه ای بزرگ در اسارت و به شکل پنهانی در زندان نازیها انهم در این ابعاد نشان دهنده فداکاری هدف داری و تمرکز تک تک اعضا زندانیان بود که می توان از انها درسهای زیادی گرفت  

            فراموش نکنیم که همه ی قدرت ما در همبستگی و همه ی خطر ما در   

                                                      اختلاف است

ده سال گذشت

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

نشانه های سازگاری

یه مطلب خوندم درباره افرادی که با محیط و کار گروهی سازگار هستند ۴ نشونه برای این افراد نوشته بود می خام بنویسمشون که همیشه جلوی چشمم باشه 

۱-اموزش پذیر هستند:یعنی نسبت به اموختن از دیگران تکبر ندارند. مثل نود درصد ایرانیها که هر چی بهشون می گی میگن می دونستیم حالا اصلن روحشونم خبر نداشته ها ولی چون می ترسن انگه نادونی بهشون زده بشه نمی خان مثل یه ادم اموزش پذیر برخورد کنن 

۲-از نظر عاطفی احساس امنیت می کنند:افرادی که از لحاظ عاطفی احساس امنیت نمی کنندتقریبن همه چیز را به صورت یک چالش و یا یک تهدید می بینند اما افراد امن از لحاظ عاطفی با تغییر دچار عصبیت نمی شوند بلکه با هر تغییر به دنبال اموختن مسوولیتهای جدید خود هستند 

۳-خلاق هستند:هر کس به فکر عملی کردن راههای عاقلانه و جدیدی که  به نظرش می رسه باشه انسان خلاقیه این افراد در مواجهه با پی گیری راههای تازه نمی ترسند و با هوش عمل می کنند 

۴-به فکر خدمت کردن هستند:کسی که برای دیگران کاری را انجام نمی دهد در واقع برای خودش هم کاری نمی کند به این معنی که ما به غیر از فرد گرایی و فقط به فکر خود بودن چه در کار و چه در جامعه باید اهداف دیگری هم مبنی بر کمک به دیگران داشته باشیم 

همه ی بدهکاریهای من

 امروز داشتم به بدهکاریام فکر می کردم وقتی خرج ودخل نخونه آدم بدهی بالا میاره دیگه نمی دونم چی شد که یاد خودم افتادم یاد همه ی بدهکاریایی که نه به دیگران بلکه به خودم دارم افتادم من به جوونیم بدهکارم به یه عشق پاک بدهکارم به زندگیم بدهکارم چون فقط زنده ام زندگی نمی کنم دیدم به  رویاهام بدهکارم به بیشتر نقشه هایی که برای خودم می کشیدم سالها پیش بدهکارم به استعدادهام بدهکارم خلاصه به خیلی چیزا بدهکارم ..... به خودم که اومدم دیدم عرق سردی رو شقیقه هام نشسته انگار یکی از درونم می گفت بسسه بابا ادای بدهی هات پیش کشت بپا بیشتر از این بدهکار نشی همه جا و همه وقت  حواستو جمع کن یه سری بدهکاریا زمان داره اگه پرداخت نشه سر موعدش دیگه با یه میلیون دلار هم نمیشه پرداختش کنی.