ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
نویسنده آنگاه که نوشتن داستان را میآغازد، بر منطق جهان برمیآشوبد و آن سنت غیر قابل تغییر را اگر بخاهد در هم میشکند؛ تغییر میدهد و هرآنچه را که میخاهد از نو میآفریند. آن سنت غیر قابل تغییر اگر شکستن زمان و برساخت وقایع غیر قابل وقوع و آفرینش موجودات هرگز نادیده نیست، پس چیست؟
نویسنده حرکت خطی زمان را در میشکند و آن را پس و پیش میکند، گاه لحظهای را به اندازهی دو ساعت میکشد و خاننده را وادار به خاندنش میکند و گاه سالی را در واژهای خلاصه میکند؛ از این رو و از پس این ایده که او سنت غالب هستی را درمیشکند و بر آن چیره میشود و جهان دلخاه و متوازن با داستان و محتوای آن را میآفریند، هر دو جای گاه خدا و ابلیس را توأمان تسخیر میکند. او در این فرآیند از من خیش فاصله میگیرد؛ موجوداتش اگر انسان یا هر موجود دیگری، در متن به خوداختیاری میرسند و آنها هم هیچ اطاعتی از برسازندهی خیش ندارند؛ از این منظر او آفرینندهی ابلیس و هم خود ابلیس است که با آفرینش جهان داستان و وقایعی که هیچگاه اتفاق نیفتاده، بر جهان واقعیت و واقعیت جهان میتازد و قواعد موافق طبیعت را با منطق مورد لزومش بازآفرینی میکند.
محمدرضا ایوبی بهمن 400
سلام عالیجناب

چه خوب که چراغ این خانه روشن است
مثل همیشه نغز و پر مغز
و ما هم با دست پر برمی گردیم
ارادتمند الهه
سلام خانم تاجیکزاده
ممنونم
لطف دارید
تا جایی که بشود کوششم بر نوشتن در این وبلاگ است
سلامت باشید
درود بر شما
بسیار بسیار خوب وصف فرمودی
بهترینها را برایتان ارزو می کنم
*کوشش برای درک همه چیز از راه کلام، پوچ و بیهوده است
سلام.. بعد ۴ سال دوباره به وبلاگم و دوستا قدیمیم سر زدم چ خوبه ک شماها هنو فعالیت دارین
سلام
و خوب است که شما آمدید که فعالیت کنید