ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
در اصفهان شعر می گفتم و ساز می نواختم، سه تار را نزد پدرم آموختم، آنقدر شیفته ی این ساز بودم که روز و شبم را پر کند.
همین ساز و نوا مرا به جمع دراویش آشنا کرد. دوست می داشتم نشست و برخاست با اینان را و آنقدر این ادامه یافت تا جان عاشقم را بی تاب یافتن کند بیش از اینکه بود.
این اشتیاق و پرس و جو مرا کشاند به دیار خاک و آفتاب. به کرمان مجاور شدم و پیِ زاویه یِ شاه نعمت الله ولی
به نزدش در آمدم و وی آتش والگی در من آویخت تا مریدش شدم ساکن بدان شهر
بدین روی مشتاق علیشاه نامم نهاد که پیش از این مرا نام میرزا محمّد تربتی بود.
سالها در آن دیار حدیث عاشقی بر ما رفت و هیچ نگفتیم جز هر آنچه آموخته بودیم از تسلیم و رضا و هیچ نکردیم جز خدمت به خلق و فقرا و هیچ نیاندیشیدیم جز اینکه در سلسله ی دیوانگان و رندان عالم سوز در کوی بی نامی ها ماوا کنیم.
تا حق این خاست که در روز بیست و هفتم رمضان هزار و دویست و شش هجری شمسی به هنگام نماز ظهر آنگاه که حقیر به مسجد جامع شدم و فُرادا قامت ببستم و ملّآ عبدالله مجتهد بر منبر بود حکم سنگسار مرا بدهد!
هر که شد خاک نشین برگ و بری پیدا کرد دانه در خاک فرو رفت و سری پیدا کرد
جُرمم این بود که قرآن را با نوای سه تار می خاندم.
مقلّدین و اقتدا کنندگان همراه مجتهد خیش به بیرون شهر بُردَندَم و حکم را جاری نمودند، سنگ زدند و زدند و زدند تا جان ناقابل به جان بخش تسلیم کردم که مرا هیچ واهمه نبود از تقدیر لیکن عدوی من سبب خیر گشت و مرا به وصل رساند و خود ماند که گویا زیستن را جاودانه می دانست.
تا دل مرد خدا نامد به درد هیچ قومی را خدا رسوا نکرد
.
.
.
عزیزانی که با ساز سه تار آشنایی دارند می دانند که این ساز چهار سیم دارد بارها هنرجویان از بنده پرسیده اند که چرا با داشتن چهار سیم بدان سه تار می گویند؟ پاسخ این است که مشتاق علیشاه سیمی کنار سیم بم اضافه نمود که پیش از این آن ساز سه سیم داشت به همین دلیل این سیم بین سه تار نوازان به سیم مشتاق معروف است.
امروزه بر مزار این شاعر و عارف بنایی وجود دارد که گنبد مشتاقیه نامیدندش و این بنا در دوران قاجار ساخته شد.
امّا پس از مرگ این درویش ملّا عبدالله مجتهد شهر به ملّا عبدالله سگو (به گویش کرمانی یعنی سگ) معروف شد!
به این دلیل که به هنگام جان سپردن مشتاق علیشاه نزدیک وی رفته و او را سرگرم زمزمه ی یاهو می بیند و به وی می گوید: سگو هنوز هم یاهو می گویی؟!
چه خوش که خودش به این دشنام ملقّب گشت تا روزی که خلعت عذابش را از دوزخ آماده کردند و آن روح پلید را چون سیخی گداخته که از پلاسی پشمین بر آرند بدر کشیدند و او در جوار لعنت خدا قرار گرفت.
م.ر.الف.92.11.21
حسابی وبلاگتون شبیه کتاب ادبیات شده:)
کتاب ادبیات!
عجب
خواندن قرآن با سه تار
به گمانم باید شنیدنی باشذ
قطعن شنیدنی بوده بارها پیش خودم فکر کردم کاش می تونستم گوش بدم به نوای ساز مشتاق و تلاوت قرآن.
یعنی عاااااااااااااااااشق قلمتم بابیون عزیززززززیز
آفرین دوست خوبم
ممنونم لطف داری
سلام استاد:
ای کاش آوای سه تارو، آپلود می کردید و اجازه می دادید، تا ما هم بشنویم و از شنیدنش لذت ببریم.
چشم
یه روزی به یه عزیزی قول داده بودم که در مخالف سه گاه براش یه قطعه اجرا کنم البته با تار اونو که گذاشتم بعدش سه تار هم می گذارم
من دوباره حکایت مشتاق علیشاه و حکایتهای شما را خواندم خوشحالم که افراد باشعورو آگاهی در دنیای مجازی حضوردارند و از نوشته ها و اندیشه هایشان چیزی می آموزم. درودبرشما
ممنونم که خانذی بزرگوار شاعر عزیز
دراویش هم عالمی دارن!..
اینی که گفتید، همون درویش خان هست آیا؟ چون شنیده بودم سیم چاهارم رو درویش خان اضافه کرده... شایدم اشتباه میکنم
نه خیر درویش خان که اصلن نوازنده ی تار بودند و خیلی بعد تر از مشتاق علیشاه زندگی کردند
ایشون نخستین فردی بودند که در ایران بر اثر تصادف ماشین کشته شدند.
مشتاق علیشاه مرید شاه نعمت الله ولی بودند و حدود دویست سال پیش زندگی می کرده اند.
به به
چه حکایت ِ جالبی ...
به به
به انتخابت
خاندن قرآن با نوای سه تار
کاش می شد شنید
سلام
کاش می شد...
سلام
عذرم را بپذیرید
بله صرفا بخاطر اسم پاپیون فکر کردم شما خانم هستید
سلام خاهش می کنم
مردن کافی نیست باید به موقع مرد !
این همه جمله ای فلسفی
ساعتم را متوقف کرده ام ،
بی کوک، بی باطری،
تا حتی هوس یک ثانیه حرکت هم به سرش نزند…
لعنت دقایق ...
بی تو بودن شمارش نمی خواهد…
یا حق
ممنونم
یا حق
** رب لا تذرنی فردا **
پروردگارا !
مرا یک تن و تنها وا مگذار ...
"سوره انبیا "
وامگذار
مگذار
مگذار
ممنونم
ممنون که خبر دادین.
من شنیده بودن تار چهارم رو درویش خان به سه تار اضافه کرده. آیا این درویش خان همون جناب مشتاقه؟
سلام لطف کردید آمدید
نخیر برای خانم لَ یا هم نوشتم به کامنتهای پایینتر مراجعه کنید
درویش خان تقریبن معاصر ماست و اولین نفری بوده که در ایران با تصادف ماشین فوت شده حال آنکه مشتاق دویست سال پیش می زیسته
عجب از این همه لقب زشت و زیبا که در واقع همه شان پوچند. عنکبوت تار می تند. نه خوب نه بد. زمان حرکت می کند و سرنوشتها را می سازد. نه خوب و نه بد
همه چیز در ذهن ما اعتبار می یابد
لاابالی چه کند دفتر دانایی را
طاقت وعظ نباشد سر سودایی را
آب را قول تو با آتش اگر جمع کند
نتواند که کند عشق و شکیبایی را
دیده را فایده آنست که دلبر بیند
ور نبیند چه بود فایده بینایی را
عاشقان را چه غم از سرزنش دشمن و دوست
یا غم دوست خورد یا غم رسوایی را
.
عرض سلام و ارادت...استاد...در کرمان میدانی به نام مشتاقیه ست ومقبره مشتاق علیشاه هم آنجاست...من به زیارت ایشان رفته ام...مقاله جالبی بود...قلمتان همیشه پایدار باد.
به به به به
ممنون از این شعر زیبا
بله درست می فرمایید
ممنونم بزرگوار
عاشق که خالق که باشی هر چه خود می پسندی برای خواندنش بنویس و بخوان
یاد کتاب گفتگو های تنهایی شریعتی افتاد که می گفت یه عالم بزرگی بعد 70 سال عبادت دیدنش سر یه تل خاک نشسته و شراب میخوره ازش می پرسن شیخا تو که اینهمه عبادت می کردی چرا شراب میخوری گفت : خدایم گفت هر چه عبادت کردی بس است زین ببعد ر انگونه که خواهی به عبادت بنشین منم در حال عبادت هستم خالق منو به حال خودم گذاشت تا عبادت کنم
البت اون یجور دیگه نوشته بود و من عامیانه نوشتم
قلمت زیبا و شیوا و متین
مرسی محمد جان
سلام
ممنون از حضورت عزیزم
وبایی رفتم که مخاطبشون زیاد بود ولی وبشون زرد بود ولی این وبت اینطوی نیس!
برا وووووووووو داری
:)))
ممنونم ازت دوست خوبم
لطف داری
جالبه! این که خدا رو به هزارها طریق میشه شناخت و به صدها هزار طریق ستایش و بندگی کرد!
به نظرم اون مجتهدی هم که حکم سنگسار داد،بیشتر از اینکه این حکم رو از روی غرض داده باشه،از روی جهل داده ... قتل یه انسان به خاطر خدا ! واقعا که...
همیشه فجیع ترین قتلها به نام خدا صورت گرفته
مثل قتل عیسا مسیح که یهودیان انجامش دادند
سلام اسمتون لو رفت ما فهمیدیم ما فهمیدیم ! :دی
من هم مشتاقیه رفتم و هم شاه نعمت الله ولی. اما این داستانو نمیدونستم . مچکرم :)
لو رفتن نمی خاد اسم من محمد رضاست
خاهش می کنم
جالب بود تا حالا اصلا اسمشم نشنیده بودم خیلی عالی بود چ آدمایی بزرگی که به خاطر کوته فکریه یه عده امروز زیر خاکن واقعا.
همه رفتنی اند جاوید موندن خیلی مهمه
سلام ...
دل واپس رفته ها نباش
از آنچه مانده هنوز می شود
کلبه ای ساخت بی دیوار ...
حریم همیشه با دیوار مشخص نمی شود
...
پروانه های احساس
شکافتند پیله های غم را
در شبی مهتابی
با جشن کرمهای شبتاب
و چه زیباست بالهای پروانه ها
سحر نوید پروازبه بالاتر
بالهای رنگی در نور زیباتر
با احساسی سبکتر
به پرواز در میآیند
نگاه مشتاق من به آسمان آبی
در شوق پروانه شدن
و بیرون آمدن از پیله ی غم وتنهایی
عشق و نور راز جدایی پروانه هاست
از پیله های خویش
نور زیباتر میکند بالهای پروانه را
چشمانم سرشار از زیبایی و نور
خیره می ماند به دور...
پروانه پشت پیله اش حس کرد راهی هست و رفت
یعنی به راه بسته هم باید امیدی بست ورفت
ممنونم مریم خانوم
و احتمالا نه تنها فجیع ترین قتل ها،که فجیع ترین و بی شرمانه ترین جنایت ها هم به اسم خدا صورت گرفته...
و می گیرد!
درود برشما چیزایی آموختم که زیبا و دلنین بودند. من به مقبره شاه نعمت ا..ولی در ماهان رفتم خیلی خیلی باشکوه است ...
دست مریزاد.حکایتهایتان هم بی نظیر بود
بر سر تربت من چون گذری همّت خاه
که زیارتگه رندان جهان خاهد شد(حافظ)
شیوهی شاه نعمت الله ولی در درویشی بس ستودنیست کسی که ثروتمند و متموّل بود و چشم و دل سیر بود و بذل می فرمود
درودبرشما چیزهایی آموختم . من به عرفان خیلی علاقه دارم.
زنده باشید
بنده هم به مسلک دراویش و جهانبینی عرفا علاقمندم به خصوص به عطّار
سلام و عرض دست مریزاد . نوشته اتان حاکی از اندیشه و مطالعه عمیق دارد . عارفان همیشه هنجارشکن بوده اند . درود
ممنونم شاعر خوش ذوق
هرکسی را چشم حقیقت بین نباشد، و بر دار کشند آن که را که جور دیگر ببیند...
ممنون به خاطر این پست قشنگ!
سلام
من باید سپاسگزار باشم از حضور گرمت
آهّـا! :)
من حسودیم میشه بقیه اینقد نظرات قشنگ میذارن و من بلد نیستم ! :)
مال شما هم قشنگه
همین که زحمت می کشی میای خودش قشنگه و من ممنونم ازت
:)
سلام
درود بر شما
زیبا بود
شاد باشید
چه بگویم به جز سکوت/ یکی سنگ و یکی آتش/ یکی تار و یکی دف...
یا هو
به خاطر این پست پر مفهوم و جسورانه / سپاس بیکران....
سلام
ممنونم پوریا جان
ساقی بیار آن جام می مطرب بساز آن ساز را...
آن ساز
و آن آواز حکما شنیدنی بوده
و چه می شود تکلیفِ تمام چیزهایی که میتوانستیم ببینیم ،بشنویم اما نگذاشتند که باشند که باشیم ...
سلام
دوده جان وای از ذهن متعصب وای
با خوندن این متن آدم دلش میگیره و یاد منصور حلاج میافته.عرفا و دراویش انقدر بلندمرتبه هستند که هر کسی را یارای درک آنها نیست حتی .... ها
سلام
.... ها که خیلی های دیگر را هم درک نمی کنند
پس مقبول افتاد
خدا رو شکر
خواندم..لذت بردم..ممنون
بنده هم ممنونم
آن سیم مشتاق لابد همانست که با سه تار دیگر حدیث عاشقی ساز میکند در میان عاشقان..
لابُد...
سلام.
حکایت بسیار زیبایی بود. نوع زندگی عرفا خیلی برام جالبه.
شما هم که مثل اینکه خیلی تو مایه های عرفانی هستین.
ظاهرا سه تار هم که میزنین؟!
از انتخاب اسمتون و اسم وبتون معلومه که متفاوت تر از خیلی از آدمهای سطحی این دوره و زمونه هستین.
ولی متفاوت بودن خیلی سخته!
موفق باشین و ممنون.
تو مایه های عرفانی....
متفاوت بودن رو نمی دونم ولی بسیاری از مواقع فهمیدم که با بقیه فرق دارم یه جور دیگه فکر می کنم.
بله سه تار هم می نوازم
در وصف حالم همین سه کلمه کافیست :
لبخندم درد می کند !
ای وای... چرا فائقه؟
حواستون به بعضی حرفها و بعضی کارا باشه چون خیلی وقتا ببخشید کار چسب زخمو نمیکنه !
زخمها هم خوب میشن امّا خوب شدن با مثل روز اوّل شدن فرق داره!
سلام
چیز زیادی در مورد ساز نمیدونم ولی بی سازها اگرچه شاید به نظر مربوط بهم نباشن ولی سه تار و پیانو رو بیشتر می پسندم ...
متن تون هم مثه همیشه حاوی مطالب متفاوت بود ... ببخشید دیر اومدم ... مشغول طراحی و اجرای محصولات جدید برای نوروز هستم ... خلاصه من که همیشه پیش شما کم میارم ...
شاید امشب آپیدم
سلام خانوم هنرمند
حتمن میام سر می زنم
موفق باشی
یه روز خوب تو راهه.....
همین امید زنده می گذاردمان
انسان همچون رودخانه است ، هرچه عمیقتر باشد آرام تر و متواضع تر است . منتسکیو
ممنونم
هیچ نشانه ای نگذاشتید
شما؟
همیشه افسوس این را می خورم که ای کاش آن زمان ها دستگاه حبس صوت اختراع شده بود و ما امروز می توانستیم نواختن مشتاق علیشاه و حتا خیلی بعد از آن ینی درویش خان را امروز می توانستیم بشنویم.
ای کاش می بود دستگاه حبس صوت (چه ترکیب زیبایی...حبس صوت)
همانانی که سنگ بر مشتاق زدند بعد از سالیان قرآن را بادف خواندند
و نام تواشیح گذاشتن...
ممنون پاپ بسیار عالی و زیبا - یادمه پارسال دقیقا همین پرسش رو از استادم پرسیدم که این سیم چهارم چرا کنار این سومی هست و ... بهم گفت وقتی که سنگسار میکردند از مناره های مسجدها صدای سه تار به گوش میرسید.. ..
سلام
ممنون که اومدی
بله معمولن هنر جوهای خانم این پرسش رو بیشتر می پرسند تا آقایون!
بـــرای بـــعضی دردها...
نـــه می توان گریــــه کرد ، نــــه مـی توان فریـــــــــاد زد ... !
بــــرای بـــــــــــعضی دردها ...
فـــــقط می توان نــگاه کرد و بی صدا ،
شـــــــــکــــــــــســـــــــت ... !
این شکستن بی صدا بود
هر صدایی که صدا نیست!
بله مال ایشونه وشعراشونو خیلی دوست دارم:)
منم دوست دارم اشعارشون رو
درود...
حکایت پایانی را نشنیده بودم...
سلام
خوش آمدید
در زندان کار نمی کنم
و از این که بمبی نیمه شب
رویای پرندگان را لت و پار کند گریه ام نمی گیرد
دیگر برای هر چیز کوچکی زیر آواز نمی زنم
لباس مناسب سنم را می پوشم
و در بهترین کلاس درس ثبت نام می کنم
این زندگی دلخواه من است ...
به به خیلیم شیک و مجلسی!
به یاد محسن نامجو افتادم و انالحق منصور حلاج.
حیف که هنوز نتوانسته ام سه تار بیاموزم.
خیلی زیبا نوشتید. تشکر.
بله محسن نامجو هم تکفیر شد توسط آن قاری قرآن
امّا میان ماه من تا ماه گردون تفاوت از.......
ممنونم که آمدید بزرگوار
بله فاصله بسیار است.
بابت نظرها سپاس
همه ی گفته تان یک طرف و این بیت یک طرف!
انسانم آرزوست! انسان! انسان! انسان!
همه چیز در این بیت گنجید.
سپاس
باز هم می آیم نوشته های شما خوش نگارشند
موفق باشید.
سلام
ممنونم مریم خانوم
جالب بود.ممنون.الانم همینه.......خوب هرکی ی جوری دوس داره بخونه نمیشه سخت گرفت....بعضی ها هم دیگ شورش رو در میارن.....از این مدلی ها زیاد دیدم
هر کی زورش برسه ظلم می کنه
انگار حق با اونه که قویتره!
آره اینی ک گفتی کاملا درسته.اونی ک قویتره به همه چی میتونه گیر بده....همه چی
سلام عزیزم ممنون که سرزدی و نظر گذاشتی...
نزدیک عیده قبل از عید یه عیدی دارم واست .یه دونه شعر طنز که تازه از توی تنور بیرون کشیدمش
بدو بیا بخونش که بیات میشه...
اول از همه شما دعوت شدین
سلام
من هرگز علاقه مند با ساز ایرانی و نوای ایرانی نبودم و نیستم زیرا من را به یاد همه ستمها و همه سوخته دلی های این مملکت می اندازد و در اصل از مقدمه همه آهنگهای ایرانی خسته میشوم . یعنی همان پیش در آ مد ولی با این همه وقتی نوای سه تار بلند میشود نا خود آگاه دود میشوم از سوز دل و هوا میروم
خدا را شکر که با سه تار همگنید
انشاالله با تار هم مشکلی ندارید که؟
راستی چه عجب خانم گل سرخی از این طرفها؟
سلام . . .
زیباست مطالب و نوشته های وبتان . . .
موفق باشید . . .
سلام
خیلی خوش آمدید
ممنونم بزرگوار
سلام استاد گرامی
چه قدر سرگذشت مشتاق علیشاه زیبا و غم انگیز بود. قبلا" سیم مشتاق شنیده بودم چون خواهرم سه تار می نواخت. اما فقط در همین حد.
راستی نمی دانم این احکام (سنگسار و...) را با چه جراتی در گذشته صادر می کردند؟! و همچنین در حال!!!
سلام الاهه خانم
از آدم معتقد (نه فکور) هر عملی بر می آید
امروز هم از این دیوانگان در خاورمیانه(کلونی دیو.انگان جهان) زیادند به اطراف خودمان و حتا داخل نگاه کنید.
هنوز زمان زیادی از حماقت حم له به سف ا رط بر ی تا نی ا نگذشته حالا هم باید عذر خاهی کنند هم غر ا م ت بدهند
به قول اِین اشتاین دو چیز انتها ندارد کهکشان و حماقت!