ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
ادوارد بایلز کاول یک جلد کتاب به عنوان یادبود برای شاگرد و دوست خیش در لندن می فرستد،او این کتاب را در هند تهیه کرده.
جرالد از شاعران بسیار متوسط لندن به سبب گمنامی،اشعارش را هیچ ناشری چاپ نمی کرد!وقتی هم موفق شد بعضی از سروده هایش را به قفسه کتابفروشی برساند متاسف بود که دستی از غیب برون نمی آیدتا آنها را به قفسه کتاب خریداران برساند!امّا بل اخره آن رخداد نجات بخشی که آرزویش را می کرد به وقوع پیوست.
آن هدیه که از هند تا بریتانیا آمده بود کتاب چکامه های خیام نیشابوری بود.بله، خیام مقیم بریتانیا شد تا نام خود را بر منظومه ای نهد که فیتزجرالد خود را مترجم آن می دانست! از آن پس مردم انگلستان آنچه را که فیتزجرالد در گذشته سروده بود و در آینده می سرود چون ورق زر می برد ند و به خاندنش مباهات می کردند و به افتخار وی باشگاه عمر خیام را تشکیل دادند و پس ار مرگ فیتزجرالد بوته گل سرخی از مزار حکیم عمر خیام در نشابور برگزیدند و بر مزار وی کاشتند تا بوی خیام را مگر از آن بشنوند.
گرچه کالبد جلال الدین محمّد، پای بسته ی موطن ابدی در خاک قونیه بماند وسبب شد که امروزه زائران و سیاحان بی شمار هزار هزار ، خاصه در ایّام"عرس" یعنی حول و حوش سفر مولانا به دیار باقی از گوشه و کنار جهان به سوی تربت او روانه شوند،اکنون دویست سالی از آن روز که روح بلند او ساری در سخنان عارفانه اش از دروازه آسیای صغیر وارد اروپا شد می گذرد.
دیپلمات اتریشی ژزف فن هامر پور گشتال و فردریش دوکرت از نخستین مترجمانی بودند که به استقبال او رفتند و کوشیدند از راه ترجمه ی سخنان او به کنه اندیشه هایش راه یابند. همین ترجمه ها بود که در قرن نوزدهم میلادی، پیروان مکتب خرد جاویدان(transcendentalism)را در شهر کنکورد ایالت ماساچوست با مولانا آشنا کردو آنان بودند که نخستین بار سخنان او را از ترچمه های آلمانی به انگلیسی بر گرداندند.
هنگامی که حافظ آن ابیات سحر آمیز و دل انگیز را در شیراز می سرود، چه کسی می اندیشید که جویبار جاری آن غزلیات روح پرور بتواند قرنها بعد آنچنان دل رالف والدو امرسون را برباید که از سیصدو پنجاه بیت ترجمه اشعار شاعران ایرانی، نیمی از آن ابیات نام حافظ را بر خود داشته باشد!.
امرسون بنیان گذار مکتب خرد جاوید از حافظ به عنوان مرشد کاملی یاد می کند که اشعارش تا لایتناهی هستی و ابد جاری و زنده است.
سلام
ممنون که سر زدین
من منتظرم که با یه خبر خوش از شهرداری برگریدن
این مطلب هم جالب بود
یه برنامه کوتاه هم در همین مورد در یکی از شبکه ها دیده بودم و اقعن لذت بردم ...
مرسی بخاطر مطالب خوب و جالبتون
منکه حسابی کم کار شدم و تنبل
بزودی آپ میکنم
عیدتون هم مبارک
تابعد ...
مهشید خانم هنرمند سلام
می خاستم بعد از ظهری لینک بدم بهت یااااااادم رفت
کم کاری مشکلی نداره ولی تنبلی جایز نیست اساسن
با غول با کلاس با شخصیتت حال کردم اسمش عشقولانه بود
منتظرتم
در پناه یکتای بی همتا
زیبا بود.
افتخار به داشته ها حس زیباییه
ممنون به خاطر ایجاد این لذت
خاهش میکنم
بله باهات هم عقیده ام که یادآوری دارندگیها بهمون حس خوبی میده و اینکه همیشه شرق دروازه ی تمدن بوده و خاهد بود ُمعتقدم که خاهد بود
ممنونم بانوی گل که وقت گذاشتی
مرسی به خاطر مطالب زیباتون
خاهش...
امیدوارم پسندیده باشین
سلام دوست عزیز . خواستم یک اعتراف بکنم . که اولین باره میام تو وبلاگت . چقد زیباس . خوشجالم که انقددددددددد باحالی . لذذت بردم از خوندنت . سه گانه ای از عشاق جاویدان ! چه اسم باشکوهی برای مطلبت انتخاب کردی !
یاد گزارشی افتادم از بی بی سی که صادق صبا رفته بود توی همایش خیام .
اون لحظه حس کردم که خدایا چرا باید برای خیام نیشابوری ما توی اوکراین همایش بزارن ؟ چرا ما از خودمون دور می شویم و آنها به گوذشته ی غنی ما نزدیک تر می شوند ؟!
بهزاد جان قدم رنجه کردی منت گذاشتی اومدی
غرب همیشه از بابت عرفان و شناخت معرفتیه جهان هستی می لنگیده و دروازه معرفت و شناخت شرقه، این از این
یه چیز دیگه اینکه اونا فهمیدن که تنها نقطه ضعفشون در حال حاضر در برابر شرق اخلاق شرقیست و برنامه های زیادی رو برای از بین بردن و منسوخ کردن اون دارن به کار می برن.
متاسفانه طبق معمول مسولین ما هم که خابن یا شایدم......
سلام جناب ایوبی
بالاخره وبلاگم به روز شد
خوشحال میشم تشریف بیاورید
سلام خانم هنرمند
به روی چشم حتمن
سلام پاپ جانم :)
خط اولت یدونه غلط املایی داره :D
اگه گوفتی کوجاش ؟
ماچ
قطب الرین جب تو که می دونی من اعتقادی به نوشتن واوهای اضافه در برخی واژگان را ندارم پس خویش یه سبک تو همان خیش به سبک من است
خوشحالم دوباره با چشمام نوشته هاتونو میخونم
هرکدومش حاصل ساعتها مطالعه است
دستتون درد نکنه ...خیلی خیلی :)
ممنون از معرفی به جا و مناسب این مطلب.
راستش اشعار حافظ خیلی سنگینند، ما که خودمون زبانمون فارسیه تو خیلی از معانی می مونیم. فکر می کنم ترجمه ی زبان دیگرش چندان با مفهوم تفسیر که مثل اصل چند رو باشه، از آب درنیاد.
نه؟
ترجمه ی اشعار شعرا بار معنایی خودش رو می رسونه فقط اون ملاحت و دلرباییش رو از دست میده چون از موطن خودش که زیان پارسی باشه بیرون میاد