پیرامون من

پیرامون من

خیال در همه عالم برفت و بازآمد که از حضور تو خوشتر نیافت جایی را
پیرامون من

پیرامون من

خیال در همه عالم برفت و بازآمد که از حضور تو خوشتر نیافت جایی را

تو باید می نوشتی باید باید باید

عزیزم می دانی؟... نوشتن  دست خود آدم نیست، یعنی اینطور نیست که تصمیم بگیری و بنشینی بنویسی، در بیشتر مواقع این زندگیست که آنقدر لبالبت می کند که اگر ننویسی مثل آن هایی که حنّاق گرفته اند روز و شب حتا میانه های خاب چیزی گلویت را می فشارد مثل طناب بافته

درست وقتی که خودت مجذور خودت می شوی به خودزنی می رسی پا به جاده ای می گذاری که می دانی انتهایش باتلاق است. عزیزم تا حالا اینطور شده برایت؟!... معلوم است که نه، چه پرسشی ست؟ تو از آن دسته آدم هایی هستی که تمام آشوب ها و کاستی هایشان را می جورند بر سر دیواری کوتاه آوار کنند.

می دانی شنبه را به یکشنبه رساندن یعنی چه؟! می دانی غروب جمعه خودش قوز بالا قوز است برای آدمی که موش وجودش روانش را ذرّه ذرّه می بلعد؟! کاش بودن های خوش خوشانی تمام عرض  زندگی مان را می گرفت ولی حیف که این کارناوال دل دلقک هایش را مرتب می شکند. لب دلقک ها سرخ است به خاطر خون دلی که قی کرده اند، گرچه لبهاشان از دو طرف کشیده شده امّا می دانی؟ طرح ماسیده ای که دا رند لبخند نیست. لباسی ست که برای حمله های بعدی برتن وجودشان می کنند مثل سامورای خسته ای که زخم هایش را مرهم می گذارد.

عزیز دلم؟!... شاید فکر کنی که این‌حرف ها چقدر تراژیک است چقدر غمگین است امّا من به آنجا رسیده ام که از تراژدی عبور کرده ام. آنطرف تراژدی کمدی است. می خندی و می خندئ به این بازی ها و آنچه نمی ارزد. می خندی به تارهای پنهان که دست و‌پا و لب و ابرویت را تکان می دهد. گاهی می ترساندت گاهی می گریاندت امّا در اوج گریه هم چیزی برای خندیدن هست. می یابی اش، خنده ای را که از سرزمین تراژدی هستی گذر کرده و روی لبهایت ماسیده...

م.ر.الف. تیر۹۷

آنکه از عمق وجود می نویسد اگر دستنوشته اش را پاره پاره و ریز ریز کنی باز عین همان را تحویل ساحت یکتای کلک رنج کشیده ی بی مواجب می دهد.

اگر آنچه را که می گویی به تمامی درک نکرده باشی هر آنچه را که گفته ای یا حتا نگفته ای هم باد هواست.

نظرات 6 + ارسال نظر
پاییز دوشنبه 22 مرداد 1397 ساعت 15:53

درود برشما اینقدر زیبا بود که فقط میتوانم سکوت کنم عالی عالی عالی

مولود امامی دوشنبه 29 مرداد 1397 ساعت 20:06 http://http://peykesahar.blogfa.com/

رفیق پاییزی پنج‌شنبه 8 شهریور 1397 ساعت 13:35

سلام

در این شب سیاهم گم گشت راه مقصود !

Petit ciel جمعه 16 شهریور 1397 ساعت 23:26

ن در دنیایی ک نویسندگی و نوشتن هم شغلی هس کنار شغل های دیگه و اینبار نویسنده از کلمات خودش جدا و بیگانه میشه!

هنوز مانده چرا که فرای تراژدی و کمدی، دنیای بزرگ بی تفاوتی هس..


با تمام اینها، گاهی نوشتن مث نفس کشیدن، ضروریه!

@ دوشنبه 26 شهریور 1397 ساعت 23:30 http://tarekh-2000.mihanblog.com/

نوشتن، اوج هنر هنرمندی آدمی ست...

سلام بر محمدرضای همیشه عزیز و دوست داشتنی




عبور از من یکشنبه 5 تیر 1401 ساعت 20:10 http://Elahe131353.blogsmy.com

درود آقای نویسنده

نوشتن میوه ی تفکره
البته نوشتن هایی اینچنین

سبز باشی و مانا

سلام و عرض ادب سرکار خانم تاجیکزاده
شاعر گرانقدر
ممنونم از شما

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد