پیرامون من

پیرامون من

خیال در همه عالم برفت و بازآمد که از حضور تو خوشتر نیافت جایی را
پیرامون من

پیرامون من

خیال در همه عالم برفت و بازآمد که از حضور تو خوشتر نیافت جایی را

برای تو که خودت را جا گذاشتی

می گفت:«خدا با پیامبراش حرف زده و کتاب های آسمانی  بلاشک از طرف اویند» گفتم:« نظرت در مورد تکامل چیه؟ آیا قبول داری که ما انسان ها به مرور به تکامل رسیدیم یا خدا از اوّل همینگونه که هستیم خلقمان کرده؟!» گفت:« برام فرقی نمی کنه! چه فرقی می کنه که اجدادم میمون بوده باشند روی درخت یا که از بهشت لخت و عور، تلپ افتاده باشیم روی زمین؟!. من هر چیزیو که لازمه می دونم» 

در دلم به حالش قبطه خوردم. دیگری برایم نوشت:« تو رویایی هستی  و من تمام واقعیت را دریافته ام، واقعیت این است که زن فلان است و بهمان» و من به حال او هم قبطه خوردم.

پیش از این همسایه ی بغلیمان داشت با آهنگ « تو مثه طلوع خورشید گاهی سرخی گاهی زردی»  همخانی می کرد و دست می زد، در همین حال من داشتم به حال او قبطه می خوردم.

« هیچکدام از این ها مهم نیست. این مهم است که صبح وقتی از خاب بلند می شوی چه فازی داشته باشی و به چی فکر کنی ، به تجربه به من ثابت شده هر کس به چیزی که ندارد فکر می کند مثلن من به پول» این ها را کس دیگری گفت وقتی همه ی ماجراهای بالا را برایش تعریف کردم و من پس از حرفش داشتم فکر می کردم که امروز صبح وقتی بیدار شدم قبطه نمی خوردم. مثل هر روز  نیم لیتر آب خوردم و دوباره ی کپه ی مرگم را گذاشتم و بعد داشتم به این فکر می کردم که اگر یکی‌ پیدا می شد این همه داستان را تایپ می کرد چقدر خوب بود و صدای رضا در گوشم می پیچید که گفت:« پول دوای هر دردیه، لانصب رو قبر مرده بذاری زنده میشه » و بعد یادم افتاد که اوّلین قبطه ام را امروز صبح در همان حالت خاب و بیدار خوردم.

شک ندارم اگر بروم دکتر می گوید:« علّت اضافه وزنی که داری قبطه هایی است که می خوری، اگر مراعات نکنی  معتاد خوردن قبطه می شوی و وزنت بالا می رود و زود می میری.» آن وقت مطمئنم که حتمن به حال دکتر هم قبطه خاهم خورد که اینقدر چیز می داند و صاف توی چشمش زل می زنم و می گویم:« دکتر جان خدا را شکر انصرافی هستی اگر مدرکت را کف دستت گذاشته بودند چقدر می دانستی؟! تو که اینقدر به قبطه ی من حسادت می کنی و دوست داری نخورمشان، حاضری جای من زندگی کنی؟! یا عاشق جفتک چارکش انداختن توی حوض زندگی خودت هستی؟!،»

فکر می کنید غیر از این است که گوشی را برمی دارد و به خانم منشی می گوید:« زنگ بزنید صد و ده بیاد این دیوانه رو  بیرون کنه» و غیر از این است که آن وقت باید به قدرت صد‌و ده قبطه خورد؟!


م.ر.الف فروردین ۹۶

پ.ن:

عاقل همه ی آنچه را که می داند نمی گوید امّا آنچه را که می گوید می داند. « ارسطو »

نظرات 11 + ارسال نظر
asal شنبه 16 اردیبهشت 1396 ساعت 14:22 http://jahan13.ir

وبلاگتون خیلی خوبه

Amin شنبه 16 اردیبهشت 1396 ساعت 14:53 http://AminZm.Com

نوشته‌ را خواندم و به حال نویسنده‌اش، قبطه خوردم!

محمد دوشنبه 18 اردیبهشت 1396 ساعت 02:13

نویسنده این متن خود را نقطه اکمل می داند و همه را دیوانه وار با متر خود می سنجد من هم به حال ایشان غبطه خوردم

قبلن اسمت ر. پ بود که
محمد هم که باشی نظرت قابل درک هست

دل آرام دوشنبه 18 اردیبهشت 1396 ساعت 20:58 http://delaram.mihanblog.com

کسی هست که شاید ها را باید کند ؟
خانه تکانی نکرده دچار پس لرزه های اسباب کشی میشویم //
زندگی بازی ما را با مرگ پاسخ میدهد و مدام و مدام و مدام امید میبندیم به بهترین ها ...

تکیه میدهیم به باد تا عصای استواری مان باشد .. اما دل قوی دار
دهان دره سقوط باز مانده .. تو را در اوج میبینم ..


قلمت بی همتا .. ( گل .. گل .. گل )

ممنونم ممنونم ممنونم
در اوج....

دلسوختگان پنج‌شنبه 21 اردیبهشت 1396 ساعت 22:02 http://dlsokhthgan4000.blogsky.com/

باید دل کندن بلد بود . . !؟

دانستن ؛
خود بد دردی ست ...
بازگو شود واویلاست . . !!
بماند باز هم واویلاست . . !؟


دلسوختگان پنج‌شنبه 21 اردیبهشت 1396 ساعت 22:11 http://dlsokhthgan4000.blogsky.com/

http://dl.myeasymusic.ir/music/95/4/Shabzadeh/01%20-%20Shab%20Zadeh.MP3


کدوم خزون خوش آواز
تو رو صدا کرد ای عاشق
که پر کشیدی بی پروا
به جستجوی شقایق

کنار ما باش که محزون
به انتظار بهاریم
کنار ما باش که با هم
خورشید و بیرون بیاریم


دلسوختگان شنبه 23 اردیبهشت 1396 ساعت 10:55 http://dlsokhthgan4000.blogsky.com/

وقتی روانپزشک اتریشی، ویکتور فرانکل، پس از 3 سال اسارت در اردوگاه های کار اجباری آلمان نازی آزاد شد، به یک نتیجه مهم علمی دست یافت که بعدها یکی از مکاتب روانشناسی به نام معنادرمانی شد.
او در پی تجربه شخصی و مشاهده زندانیان دیگر نتیجه گرفت که: انسانها قار هستند هر رنج و مشقتی را تحمل کنند، مادام که در آن رنج و مشقت حکمت خاصی را درک کنند.
به عنوان مثال اگر 2 برادر همسان را به مدت 3 سال هر روز به بدترین شکل کتک بزنند و به اولی بگویید کتک خوردنش جزئی از یک تمرین ورزشی است و به دومی هیچ دلیلی برای کتک خوردنش ارائه ندهید، برادر اول بعد از 3 سال به ورزشکاری قوی با اعتماد به نفس بالا و برادر دوم به انسانی حقیر و سرشار از عقده ها و کینه ها تبدیل می شود.
کتک خوردن و رنج برای هر 2 یکسان است، اما تفاوت در حکتی است که می تواند به رنج کشیدن معنا بخشد.
یکی به امید روزهای بهتر رنج می کشد و دیگری با هر ضربه خردتر و حقیرتر می شود.
اینکه چگونه با سختی ها و مشقتهای زندگی کنار بیاییم و به آنها واکنش نشان دهیم، نهایتاً محصول یک تصمیم شخصی است.
می توانیم تصمیم بگیریم به سختی ها و مصائب اجتناب ناپذیر زندگی از منظر معنا و حکمت نگاه کنیم تا در پس هر ضربه روحی و هر لطمه جسمی تنومندتر، مقاومتر و آگاه تر بیرون بیاییم یا اینکه تصمیم بگیریم در بهترین حالت یک قربانی منفعل با حیاتی پر از غم باشیم.

دلسوختگان یکشنبه 24 اردیبهشت 1396 ساعت 12:49 http://dlsokhthgan4000.blogsky.com/

ای چشم خمارین که کشد سرمه خوابت
وی جام بلورین که خورد باده نابت
خواهم همه شب خلق به نالیدن شبگیر
از خواب برآرم که نبینند به خوابت
ای شمع که با شعله دل غرقه به اشگی
یارب توچه آتش که بشویند به آبت
ای کاخ همایون که در اقلیم عقابی
یارب نفتد ولوله وای غرابت
در پیچ و خم و تابم از آن زلف خدا را
ای زلف که داد اینهمه پیچ و خم و تابت
عکسی به خلایق فکن ای نقش حقایق
تا چند بخوانیم به اوراق کتابت
ای پیر خرابات چه افتاده که دیریست
در کنج خرابات نبینند خرابت
دیدی که چه غافل گذرد قافله عمر
بگذاشت به شب خوابت و بگذشت شبابت
آهسته که اشگی به وداعت بفشانیم
ای عمر که سیلت ببرد چیست شتابت
ای مطرب عشاق که در کون و مکان نیست
شوری بجز از غلغله چنگ و ربابت
در دیر و حرم زخمه سنتور عبادت
حاجی به حجازت زد و راهب به رهابت
ای آه پر افشان به سوی عرش الهی
خواهم که به گردی نرسد تیر شهابت
شهریست بهم یار و من یک تنه تنها
ای دل به تو باکی نه که پاکست حسابت

قطعا ر.پ هستم چهارشنبه 3 خرداد 1396 ساعت 00:54

انسان در حقیقت حیوانی وحشی و تنفرانگیز است که ما او را فقط در حالت رام و مهار شده می‌شناسیم، این حالت را "تمدن" نامیده‌اند.
شوپنهاور
نمی دانم این جمله را باید هم راستا با نظر نویسنده بدانم یا پاسخی به نویسنده ! زیرا نویسنده را نمی توان در هیچ کاتاگوری قرار داد ! درست مثل سیستمی که تربیتش کرده است .
ما در هیچ جای جهان کشوری که دو پارلمان با رهبر و رئیس جمهور و ... داشته باشد نداریم !همچنان که روشنفکر زن ستیر و نوفکر نژاد پرست نداریم ؟؟؟
ما در جهان یا عالم متفکر داریم یا جاهل عمی !تنها در کشور جهان سوم هاست که متفکر عمی داریم !آنهم با شعار ؛تا تو نگاه می کنی کار من آه کردن است (بخوانید قبطه خوردن!)
بنابراین نوشته از منظر ادبی جالب است اما از منظر فلسفی ابتر و فاقد استایل استاندارد است !درست مثل هاشمی رفسنجانی که نه مصلح بود و نه دوست داشت بنیادگرا نامیده شود !و البته طبیعتاً همیشه هم حق،مال این دوستان هست !
ضمنا این نوشته ر.پ هست نه هر نیم خط انتقادی ؛انتقاد فاقد محتوا دعوای سیاسی است نه بحث آکادمیک .
من اینهمه سرم میشه ... آنهایی که استاد سخن و ادب و معرفت و زن شناسی و تاریخ و ... هست !مبارکشون باش.
من معتقدم عقل سلیم که عده ای کباده کشش هستن اصولا برای حفظ جان بشر تکامل یافته نه حل مسائل فلسفی ،و نمی دانم چرا پیروان داروینیسم ،از این ساده ترین اصل که داروین ذکر کرده هنوز عاجز هستند ...مگر اینکه این دوستان منظورشون این باشه که:
عقل گوید شش جهت حدست و بیرون راه نیست
عشق گوید راه هست و رفته‌ام من بارها
که باز هم چنانچه قبلا هم گفتم این دوستان در خلا و تجرد دیدگاه مستقل بسر می برند و ،هردن بیر ،برخورد دارن با مسائل ...
ت.ن:
یه بار هم یه نویسنده به خاطر اینکه دیدگاهش اشکال داشت ،نوشته شو پس گرفت ! مرد...

رفیق پاییزی جمعه 9 تیر 1396 ساعت 09:56

سلام

جا داره قسمتی از سخنرانی استاد ملکیان را برات بفرستم شاید برای همه مان خوب باشه ....

راهکار عمق و افزایش دوستی هایمان چیست ؟
آیا از خود پرسیده اید کسانی که سگ و گربه با خودشان نگه میدارند و معامله یک انسان با انسان دیگر را با آن دارند یعنی خیلی به آن توجه می کنند به سلامت و شادی اش توجه می کنند و البته کارکردهایی که انسانی از انسان دیگر می گیرد از او می گیرند با او درد دل می کنند و پارک می روند.
حتی ممکن است سگ و گربه ای که با او زندگی می کنیم صندلی خانه را کثیف کند و خرابکاری کند ولی دوستی مان با او به هم نمی خورد.
نظیر همین رفتار را اگر بچه سه ساله کند نیز از او می گذرند زیرا میداند از سر ندانستن چنین کرده است. اما در مورد انسان دیگری نمی تواند این معذوریت را قائل شود.یعنی از سرزنش و کیفر معافشان می کنیم زیرا برای بچه ها هم سوء نیت قائل نیستیم.

دوست ناب من
موجودی می تواند سوء نیت داشته باشد که پستوی ذهنی و تاریکخانه ذهنی داشته باشد !

1. آدمها نه به جهت باورهایشان آنقدر که ما فکر می کنیم مجهز هستند نه به لحاظ خواسته هایشان خواسته هایی آنقدر آگاه که ما گمان می کنیم دارند.
2. اگر توجه کنیم هر کدام از ما [از وقتی به دنیا آمدیم] از یک نقطه راه نیفتاده ایم و محال است دو انسان از یک نقطه به راه افتاده باشند. در این صورت نسبت به آنها که از ما عقب افتاده اند عاطفه منفی پیدا نمی کنیم.

ت.ن
کسی که بتواند بسیار سکوت کند و به راحتی از سایرین روی برگرداند حتما فردی مورد تکریم و پرمشغله هست با اطرافیان بسیار ...
اما زندگی برای عده ای همیشه پاییز تنهایی هست نه پای رفتن ، نه بال پرواز

kimia دوشنبه 19 تیر 1396 ساعت 14:56 http://kimiya96.blogfa.com

زیباترین شهر،

شهری ست که در آن عاشق شده ای،

حتی اگر زشت ترین جای دنیا باشد!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد