پیرامون من

پیرامون من

خیال در همه عالم برفت و بازآمد که از حضور تو خوشتر نیافت جایی را
پیرامون من

پیرامون من

خیال در همه عالم برفت و بازآمد که از حضور تو خوشتر نیافت جایی را

منتظر پاراگراف آخر می مانم!

از شما چه پنهان این مدّت نه این که چیزی ننوشته باشم امّا نوشته هایم جوری بود که روی نشرشان در وبلاگ را نداشتم، برای همین هر چه نوشتم ماند در همین سر رسید تاریخ گذشته ای که الان دارم بکارت یکی از صفحاتش را بر می دارم.

این مدّت  حاصلش شده کلّی داستان نیمه تمام و چند کتاب نیمه خانده و کلّی سرفصل  دروس یکبار خانده،در فصلی که روزهایش با طعم عذاب و حرمان گذشت و شبهایش...

البته خودم را زده ام به کوچه ی انطباق شرایط، چه کنم؟ بن بست خاطره راه به جایی نداشت.

این مدّت اخیر میزان گوش کردن موسیقی برای من در کمال تعجّب  به پایین ترین سطح رسیده، دلیلش دل تنگ و دماغ پر شور حقیر سراپا تقصیر است.

از آن طرف تا دلتان بخاهد ساز به دست بوده ام. نواختن موسیقی علاج تمام حرف هایی است که نمی توانی بزنی و روی دلت سنگینی می کند.

حالا یواش یواش دارم خودم را جمع می کنم که دوباره برگردم روی ریل زندگی و شروع کنم. پیش از این هم گفته ام

آدم ها همیشه مهلک ترین ضربات را از کسی می خورند که اصلن انتظار چنین ضربه ای را از او نداشته اند. نقش عفریت خودخاهی را در وجود افراد دستکم نگیریم و بترسیم از کسی که بیشترین محبّت را در حق او کرده ایم.

پی نوشت

با تمام طولانی بودنش امّا داستان ما به پایان نرسیده هنوز یک پاراگرافش باقی است و روزی می آید که من پاراگراف پایانی را بنویسم، قول می دهم خوب تمامش کنم.

م.ر.الف جمعه ۹۵/۱۰/۳

نظرات 14 + ارسال نظر
نسترن جمعه 3 دی 1395 ساعت 20:56 http://nas-taran111.mihanblog.com

حس و حال نویسنده ها همیشه عجیب و ویژه است. آن ها نسبت به مردم عادی که در روزمرگی روزگار می گذرانند بیشتر با خودشان آشتی هستند. به تار و پود وجودشان نگاه می کنند. تار تنهایی می نوازند بر پود زندگی و نمی رسانند شب را به روز و روز را به شب مگر این که به درک آن چه خاهانند برسند...
حس و حال این نوشته بی ربط و با ربط من را یاد آن قسمت از کتاب شازده کوچولو می اندازد که درباره خانه صحبت می شود که وقتی خانه را توصیف می کنی که کنار پنجره اش گل دارد این طور است پرچین کوتاه دارد و ... کسی درک نمی کند ... اما وقتی از قیمت و بهای آن که در عدد خلاصه می شود حرف می زنی می گویند واووو ..
این که یک انسان این چنین به خود می نگرد تا بخاهد نگران حساب و کتاب روزمره میزان درآمد و ...  باشد به نظرم در این زمانه یک چیز شگفت انگیز است ... قدر خودتان را بدانید
همواره دعاگوی شما هستم
برایتان از خداوند عشقی را طلب می کنم که قلبتان به گستره جهان هستی گشوده باشد
سرشار از عشق و مهر باشید ...
دلتان خوش سرتان سلامت
آمین

نسترن خانم
این تفاوت ها در بیشتر موارد باعث می شود احساس بیگانگی کنی حتا با اطرافیانت و فکر کنی چیزی کم داری!
با اگزوپری موافقم بسیاری از مردم با دنیای تخیل و لذت بیگانه اند
از شما سپاسگزارم و براتون آرزوی موفقیت دارم

مهم رفتن و رفتن و رفتن نیست . . !!
مهم آمدن و آمدن و آمدن است . . !؟

و چه خوش که پایانی خوشتر بنماید بر انتهای راه رفته ای ..... و نکو خاموش گردد هر حرف و سخنی ..... و امید مزین گردد عاقبت نمودار هر آیینی ..... و آرامش و اطمینان بگیرد رنگ هر زندگی . . !!

چه نکو موجی از امید و امیدواری بر چیدمان این جملات و کلماتی از عشق و عاشقی در ادامه بر مسیر دنیای و زندگی پدیدار گشت از نازنین یار و دوستی گرام و صمیمی .. امید که همه روزگارانتان پُر شود از کام و کامیابی مهربان دوست . . .

صدق ..... راز نجات آدمی ست . . .

ضربه ها خوردن و اعلام نمودن در ابتدای راه . . .
به ز ادامه دادن و تشکیل پیوندی که انتها بنمایاند کلی ضربه ها . . !!
که نه مجالی باشد بر جبران . . .
و نه فرصتی باشد بر ادامه راه . . !!!؟؟؟

بهرام عزیز و نازنینم
ممنونم از نظرتدکه پر از صفا و صمیمیت هست
همه ی عشق ها فقط برای زندگی مشترک نیست
مثلن عشق والدین به فرزند..
به هر روی در دنیای من سپیده دارد می دمد
آینده برای کسی است که خاهنده است
موید باشی دوست گل من

parvazesorkh شنبه 4 دی 1395 ساعت 09:16 http://parvazesorkh.blogsky.com

گاهی در درون ما اتفاقاتی می افتد که خودمان هم از آن متعجب میشویم شاید تا زمانی شوریدگی و آشفتگی آن در ما بماند اما به مرور فقط رد خاطراتی است که شاید لبخند شاید هم تلخ خندی بر لبمان بیاورد در این میان چقدر خوب است که هنری باشد و خالی کردن دلی
و برگشت هرچند که این برگشت هیچ شباهتی به قبل نخواهد داشت آدمها در شرایط خاص رفتاری خاص تر دارند نگذاریم پای خودخواهی شاید چاره ای نباشد جز این راه
منتظر پاراگراف آخر میمانیم که حتما خوب که نه عالی تمام میشود این داستان

بعضی اتفاقات فقط یکبار می افتد!
برای بقیه نوشته ات سکوت می کنم
ودر آخر
شاید آن پاراگراف آخر را هیچکس جز آن که باید، نتوجّه نشود.
سپاس از شما

آمدن سپیدی . . .
نویدی بر دنیای خوب زندگی ست . . .

خاتمه .. نتیجه .. دستآورد...... مهمترین بخش در انجام هر کاری است که معلوم و مشخص می کند تلاشی مثمر ثمر رُخ داده یا که بیهودهء کوشش . . !؟

انتها را به زیبایی بنگاریم . . .

نتیجه...
گاهی زندگی هیچ منطقی نمی پذیره علارغم این که ظاهری منطقی داره

دل سوختگان دوشنبه 6 دی 1395 ساعت 09:15 http://dlsokhthgan4000.blogsky.com/

قدیما بیسکویت ها هم باوفا بودند «مادر»!
اما الان بیسکویت ها هم بی وفا شدند «های بای»..!!
نیومده میره........سلام خداحافظ

نمیدونم قد ما کوتاه بود
یا قدیما برف بیشتر میومد!!

نمیدونم دل ما خوش بود
یا قدیما بیشتر خوش میگذشت!!

نمیدونم سلامتی بیشتر بود
یا ما مریض نبودیم!!

نمیدونم ما بی نیاز بودیم
یا توقع ها پایین بود!!

نمیدونم همچی داشتیم
یا چشم و هم چشمی نداشتیم!!

نمیدونم اون موقع ها حوصله داشتیم
یا الان وقت نداریم!!

نمیدونم چی داشتیم چی نداشتیم
اما روزای خوبی داشتیم...

ای دنیای پاک وساده ی کودکی کجاااااایی؟
یه عزیزی بود که گاهی می نشست و از فرط دلتنگی برای کودکیش گریه می کرد.!
یادش به خیر آن عزیز دیگر نیست

اسماعیل بابایی چهارشنبه 8 دی 1395 ساعت 08:53 http://fala.blogsky.com

آقامحمدرضا،
تا همین جا هم کلی پست های خوب خوندیم ازتون و دل سپردیم به نوشته هاتون.
امیدوارم باز هم بنویسین و به ما هم انگیزه ی نوشتن بدین.
سازتون کوک!

یه دوست خوب حتاذاگه مجازی هم باشه ولی انگیزه بده اهمیتش همیشه درک میشه
ممنونم از اینکه دوست دیرینه ی خوب منی اسماعیل جان

مریم چهارشنبه 8 دی 1395 ساعت 11:10 http://blueskyi.blogfa.com/http://

سلام ...

وین نغمه ی محبت بعد از من و تو ماند

تا در زمانه باقــــــــــــــی ست آواز باد و باران ...

شفیعی کدکنی

سلام مریم خانم
به به استاد مهر و حیا و فروتنی استاد کدکنی دوست داشتنی
ممنونم مریم خانم
و این که استاد شجریان چقدر این شعر رو زیبا خاندند.

آمدم وبلاگتون هر چه کردم نشد برای پست شما نظر بگذارم!

رفیق پاییزی چهارشنبه 8 دی 1395 ساعت 18:03

وقتی که کودک هستیم
به ما می آموزند در این جهان سه بعد وجود دارد
طول ،عرض،ارتفاع
وقتی بزرگ می شویم
می فهمیم بعد دیگری نیز هست
زمان...
کسانی هستند که می گویند ابعاد دیگری هم هست !
اما من کار را رها کرده ام
و تنها پشت پنچره باغ پدری
سیگار بدست ،خیره به لیوان آبجو
نگاه به شعله های شومینه دوخته ام
فارغ از ابعاد
فارغ از اغیار
فارغ از ایاد
سکوت اتاقم آخرین پاراگراف تو را برای شکستن کم دارد ...
____________
دوست ناب من
برای
دنیای نامه بی انتهاست
منتظر کِ هستی؟

اگر جای آبجو ویسکی بود بیشتر مقبول می افتاد
آخرین سطر یا یک کلمه کم دارد یا یک حرف زیاد!
دوست من برای دنیای... نامه بی انتهاست
یا
دوست من برای دنیا نامه بی انتهاست
امّا برای پرسشت بایدبگویم
وفاکنیم و ملامت کشیم ودخوش باشیم
که در طریقت ما کافریست رنجیدن

دل سوختگان چهارشنبه 8 دی 1395 ساعت 20:59 http://dlsokhthgan4000.blogsky.com/

زاد روز تولد بانوی بزرگ و شاعره توانای سرزمینمان ایران جاودان ، فروغ فرخزاد بر استاد خوبم مبارک باد . . .

ممنونم بهرام جان ولی من با فروغ زیاد حال نمی کنم
اما خیلی تو زندگیش زجر کشید
قربان تو مهربان دوست نازنین دیر آشنا

رفیق پاییزی پنج‌شنبه 9 دی 1395 ساعت 10:07

خدایی تفاوت نسل ها رو نگاه !
من کهنم یا شما ها ؟؟؟
سر نوشیدنی بروز میکنع ، مطمنم یه عده هم هستند مطلوبشان الکل پزشکی هست البته اسسکالی نداره ممکن شما گورخواب باشی ولی در عوض امنیت داشته باشی ...
به هرحال موجودی باغ پدر همینه ،یه چیزی تو مایه آش خاله!!
آره سطر آخر ،سطر نبود
پاراگرافی بوده که درست ادیت نشده ...
هرجور دوست داری بخوان !
ذهن آنسان خاطرات را آنطور که دوست داره حفظ میکنه نه آن طور که واقعیت داره ...
گل برای تو

هیچکس کهنه و کهن نیست فقط دیدگاه ها متفاوته دوست من
پس شما از نسل بورژواها هستی که باغ و ملک پدری داری
ما کارگر پیشه ها و کارگر زاده ها خاب اینجور چیزها را هم نمی بینیم
همه یک روز گور خاب می شویم آنقدر می خابیم که از خاکمان گندم برآید
آه امان از قسمت آمیگدال مغز الامان
خودت گلی رفیق جان

رفیق پاییزی یکشنبه 12 دی 1395 ساعت 21:05


هر جمله شما یاد آور نکته نظری است ...
من ارادت ویژه ای به رفیق کارل مارکس دارم و اصلا مطالعه آزاد رو از مارکس آغاز کردم ...اماصاحب سرمایه بودن شرایط داره گرامی
درست مثل شاعر بودن
از رضا براهینی یه نوشته ای بود به اسم« اسماعیل»

برای شاعر شدن، تنها کلمه کافی نیست
تجربه ی دوزخ به اضافه ی کلمه یعنی شاعر...

من اونجاش رو که میگه دنیای بی نوازش دوزخ است خیلی دوست دارم ...
دوست ناب من شما کدام تیکه شو دوست داری ؟

تعریف استاد براهنی کامل و جامع است
من میگم دنیای بی نوازش دوزخ است و دنیای با نوازش فریب
ما همگی عاشقانه فریب را دوست داریم
من البته به مطالعات تنفنّنی شما هم احترام می گذارم رفیق جان

دل سوختگان دوشنبه 13 دی 1395 ساعت 20:53 http://dlsokhthgan4000.blogsky.com/

و باز . . .
اردی بهشت خواهد آمد . . .

بله
اردیبهشت های زیادی در راه است رفیق

سحر چهارشنبه 15 دی 1395 ساعت 09:12 http://roya-94.blogsky.com/

دقیقا ادم هر وقت اتنظار نداره ضربه بزرگی میخوره
....
واقعا نواختن موسیقی برا حرفایی که نمیشه زد موثره؟

ضربه می خوره اونم از کسی که انتظارشو نداره
دقیقن... خیلی خیلی موثره

دل سوختگان جمعه 17 دی 1395 ساعت 21:11 http://dlsokhthgan4000.blogsky.com/

تصور کن یک روز صبح که از خواب بیدار میشی
ببینی به جز خودت هیچ کس توی دنیا نیست و تو صاحب تمام ثروت زمین هستی
اون روز چه لباسی می پوشی؟
چه طلایی به خودت آویزون می کنی؟
با چه ماشینی گردش می کنی؟
کدوم خونه رو برای زندگی انتخاب می کنی؟
شاید یک نصفه روز از هیجان این همه ثروت به وجد بیای اما کم کم می فهمی حقیقت چیه.
وقتی هیچ کس نیست که احساستو باهاش تقسیم کنی، لباس جدیدتو ببینه.
برای ماشینت ذوق کنه، باهات بیاد گردش، کنارت غذا بخوره، همه این داشته هات برات پوچه .

دیگه رانندگی با وانت یا پورشه برات فرقی نداره... خونه دو هزار متری با 45 متری برات یکی میشه.

طلای 24 عیار توی گردنت خوشحالت نمی کنه..
همه اسباب شادی هست اما هیچ کدومشون شادت نمی کنه چون کسی نیست که شادیتو باهاش تقسیم کنی.
اون وقته که می بینی چقدر وجود آدم ها با ارزشه چقدر هر چیزی هر چند کوچیک و ناقص با دیگران بزرگ و با ارزشه.
شاید حاضر باشی همه دنیا رو بدی اما دوباره آدم ها کنارت باشند.....
ما با احساس زنده هستیم نه با اموال.
قدر همدیگه رو بدونیم


" دکتر الهی قمشه ای "

قدر همدیگر را بدانیم
مراد‌هم بجوییم
زندگی کنیم...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد