پیرامون من

پیرامون من

خیال در همه عالم برفت و بازآمد که از حضور تو خوشتر نیافت جایی را
پیرامون من

پیرامون من

خیال در همه عالم برفت و بازآمد که از حضور تو خوشتر نیافت جایی را

هیچ... هیچ و باز هم هیچ

چه بخاهیم بهتر از این؟!

نیمه اوّل سال را ریزگردها میهمانمانند و تعطیلمان می کنند و نیمه ی دوم سال، آلودگی خودش مستقیمن دست به کار می شود و تعطیلمان می کند. مابین این دو هم که نوروز است و سه هزار سال است که تعطیل می شویم

معلوم نیست این آلودگی پدر سوخته از کجا سر و کلّه اش پیدا می شود؟!  بنزینمان که استاندارد یورو پنج است(تازه اگر شیش نباشد). ماشین های تولید داخلی هم که صادر می شوند پس معلوم است که استاندارد فلان و فلان را دارند. ماشین های چینی هم که عااالی هستند. شهرداری که به بهترین نحو جلوی ساخت و ساز را گرفته تا کریدور تهران برای گردش هوا به هم نخورد. راهنمایی که از این هم قوی تر ظاهر شده و در اوج خلّاقیت، رفت و آمد ماشین ها را زوج و فرد کرده، تازه، طرح ترافیک را هم که سال هاست اجرا می کند ومی فروشدش. کاش می توانست از محلّ طرح کم کردن آلودگی هوا هم درآمد زایی داشته باشد. آن وقت در کمتر از یک هفته هوای تهران با اورامانات در دل کوه های کردستان برابری می کرد.

همه چیز سر جای خودش است و درست دارد پیش می رود. اصلن معلوم نیست این هوای زیر گل مانده چه اش است که خود به خود آلوده می شود؟!. بهترین راه حلّ را هم که دولت پیدا کرده. من فکر می کنم اگر در ژاپن و دانمارک هم هوا اینگونه آلوده بود که هست و دولت های بی مسوولیتشان در خیلی از روزها که هوا در معرض هشدار است به شهروندانشان نمی گویند و می زنند به کوچه ی علی چپ، آنها هم همین راه حلّ عالی و فوق العاده را کپی می کردند، یعنی راه درست و اصولی تعطیلی مدارس. به به آدم خوش خوشانش می شود از اینهمه نو آوری. اینقدر این روزها مدارس به علّت آلودگی هوا تعطیل می شوند که می خاهم  روح هوا در زمان درس و‌مدرسه ی خودمان را گچی کنم.

این هفته هم که تعطیل است و رسمی است و عزاداری است.

من چند روز پیش به یک راه حلّ ریشه ای و اساسی برای حلّ معظل آلودگی دست پیدا کردم. راه حلّی که پس از پیدا کردنش هی دارم به خودم افتخار می کنم

راه حلّ این است. دولت بیاید از طریق مجلس  روزهایی را به روش ده بیست سی چهل از بین روزهای هفته انتخاب کرده و تعطیل رسمی کند. شک نکنید که همه شان می افتند وسط آلودگی  و کاملن اتّفاقی درست از آب در می‌آیند. خود به خود رسمی و تعطیل هم که هستند. شهرهای دیگر هم تعطیل می شوند دعایمان می کنند، البته تعطیل هم که نشوند‌وقتی تهران تعطیل است ول معطلند.

اینطوری مردم جلو جلو همان اوّل سال برای تعطیلاتشان برنامه ریزی می کنند و آلودگی هم غافلگیر می شود ‌و می رود سر یک شهر دیگر هوار می شود، شهری که به قول سهراب، پشت دریاهاست.

بازاز بورسی ها هم درش را گل می گیرند و می روند شمال، مراتعی چند ابتیاع می کنند و غاز می چرانند که این به از آن است.

باور کنید این راه حلّ‌حتا از آن راه حلّ هم بهتر است. زودتر جواب می دهد. مردم دعایمان می کنند و خاهر مادر آلودگی هوا و لوس بازی هایش را هم تفت می دهد.

در صددم که در روزهای آینده چاره ای برای حلّ گره ی تصادفات جاده ای  بکنم، البته خط آهن هم هر از گاهی خودی نشان می دهد و گوی سبقت را از صنعت فاخر هواپیماییمان می رباید. قطارها خودشان می خورند به هم و این وسط جان عزیزان ماست که مثل اسفند روی آتش  می سوزد‌و دود می شود و آخرش هیچ... هیچ و بازهم هیچ


م.ر.الف  ۹۵/۹/۵

پی نوشت:

نمی توانم دگر برویم

که من اسیر این خزان تو به تویم

نظرات 14 + ارسال نظر
Lady جمعه 5 آذر 1395 ساعت 21:25 http://mook.blogsky.com

همین تعطیلیش خوبه دیگه

مردم تعطیل
جماعت چرتی
برای اینچنین مردمی هر سازی کوک شود با آن می رقصند بس که هنرمندند

نسترن شنبه 6 آذر 1395 ساعت 11:53 http://nas-taran111.mihanblog.com

وقتی برای مسائل به اصطلاح فرهنگی چند هزار میلیارد بودجه تعلق می گیرد و برای محیط زیست تنها صد و هفتاد و پنج میلیارد خیلی راحت بهانه ای می شود که بگویند کاری از دست ما بر نمی آید جز تعطیلی تعطیلی
این تعطیلی از هر جنبه مشکل نداشته باشد این که خشم مردم را کاهش می دهد که وای باز هم تعطیل شدیم  شگرد خوبی ست که تا درد آلودگی را کاهش بدهد.
به اضافه ی همه ی مسائلی که ریز ذکر فرمودید مساله برف و باران نم نم لطیف پاییزی هم برای خود من خیلی جالب است که خسارت اش دست کمی از یک زلزله یا آتش فشان ندارد. در واقع اوضاع کشور بر اساس آلودگی ها و مشکلات این چنینی برنامه ریزی شده و راه حل هم گزینه تعطیلی ست تا هر زمان که امکان داشته باشد.
به صورت کلی بر مبنای سیاست غافلگیری دارند می روند و پیش می برندمان و این جز ویرانی چیزی ندارد ...
شاید هم فرجی شد ...
به هر حال بودجه کم است ...

انقدر جیب ها فراخ شده که بودجه تا قیام قیامت کم است.
مردم هم که سالهاست تعطیلند.
محیط زیست کیلویی چند؟! اختلاس مختلاس چه خبر؟

سحر شنبه 6 آذر 1395 ساعت 17:01 http://roya-94.blogsky.com/

تاریخو ابان ماه درج کردین

ممنونم

سحر شنبه 6 آذر 1395 ساعت 17:06 http://roya-94.blogsky.com/

هیچ و باز هم هیچ

هیچ...

Lady یکشنبه 7 آذر 1395 ساعت 01:12 http://mook.blogsky.com

اره بس که هنرمندیم !

آیلین یکشنبه 7 آذر 1395 ساعت 21:05

بعد مدتها آمدم یه احوالی بپرسم. ایشالا که تنور دلهاتون گرم و روشن باشه ، تو این روزای سرد پاییزی.

سلام
احوالی که نپرسیدید فقط دعای خیر کردید مثل مادربزرگها
دم شما هم گرم

رفیق پاییزی یکشنبه 7 آذر 1395 ساعت 21:34

سلام

بگذار تا بخوابیم چون خرس در زمستان !

کارتن خابها رفیق... کارتن خابها

دل سوختگان دوشنبه 8 آذر 1395 ساعت 17:16 http://dlsokhthgan4000.blogsky.com/

و باز هیچ . . .
و باز هیچ هیچ . . !؟

ز عالم دل ببریم که عالم از آن اوست . . .
ز دنیا دل بکنیم که دنیا بدور از اوست . . .
نتوانیم که بسازیم و بنازیم و ببالیم . . .
ز راحتی بگذریم که زندگی فارق از اوست . . .

بله بهرام جان
هیچ... همه هیچ
باد بود آنچه کاشتیم و آه درویدیم

دل سوختگان دوشنبه 8 آذر 1395 ساعت 22:29 http://dlsokhthgan4000.blogsky.com/

http://s2.picofile.com/file/7182182903/golpa.mp3.html

ممنونم نازنین

دل سوختگان دوشنبه 8 آذر 1395 ساعت 22:52 http://dlsokhthgan4000.blogsky.com/

باز بوی دفتر
پاک کن ها ی سفید
ته مداد قرمز
باز هم مهر رسید
باز هم رج زدن حرف الف
باز هم دخترکی سر به هوا . دختری گیج که نامش کبراست .
و هزاران سال است
قول ها داده به خود
و گرفته تصمیم
که دگر بار کتاب خود را
باز جا نگذارد . شب به زیر باران
آن کتاب کهنه . همچنان خیس و چروکیده و باران زده است
باز هم سال دگر
باز پاییز دگر
باز تصمیم دگر
باز کوکب خانم
چند مهمان دارد
باز هم سفره رنگین پهن است
و کدام از ماها
در پس این همه سال ...
حسرت خوردن از آن سفره کوکب خانم
همچنان با او نیست ؟
خوش به حال عباس
خوش به حال کبری
خوش به حال حسنک
که همه دغدغه شان .
سفره و دفتر خیس است و صدای یک بز
خوش به حال همه شان
که زما جا ماندند
همه کودک ماندند
و رسیدیم ما به سرابی که هم اکنون هستیم
و غم غربت ایام گذشته است که دایم با ماست !!!!!!

البته یه کم از مهر گذشته ولی این شعر تمام خاطره وار های آدم رو زنده می کنه
خوش به زمان کودمیمان

رفیق پاییزی سه‌شنبه 9 آذر 1395 ساعت 00:59



می خواهم حکم کنم سرت را ببرند؛ چه وصیت داری؟
- هیچ
کسانت اینجا هست؛ پسرت را می خواهی ببینی؟
- نه
زنت را چه؟
- نه
مادرت؟
- نه
چرا؟ قلب در سینه نداری؟
گل محمد لبخندی زد.
از چه می خندی؟
گل محمد پلکها فروبست و گفت:
- از پا افتادنِ مرد ... دیدنی نیست ...

محمود_دولت_آبادی
کتاب: کلیدر

داستان زندگی یک یاغی
برای کلیدر دولت آبادی هشتاد صفحه تشریح نوشتم خودش که دید ودهمان صفحات اول را خاند لبخندزد خوششرآمد.
دولت آبادی عبوس خندید.

دل سوختگان سه‌شنبه 9 آذر 1395 ساعت 11:38 http://dlsokhthgan4000.blogsky.com/

برای کشتن یک جامعه روشی ساده به کار گیرید :
بر فرهنگ آنان تمرکز کنید ،
ابتدا کتاب را از آنها بگیرید و بعد سرشان را درون تلویزیون فرو کنید ...


" کارل پوپر "

دقیقن رفتاری که سال هاست انجام می شود.

برگ بی برگی سه‌شنبه 9 آذر 1395 ساعت 20:58 http://bargebibargi.blogfa.com

همه چیزمان به هم می آید خدا را شکر !
--------------------------------------------------


سلام ...

همه چیزمان زمخت ودچرکمرد است و به رن قهوه ای درآمده
بویش هم دارد همهذگیر می شود.

سلام...

اسماعیل بابایی چهارشنبه 10 آذر 1395 ساعت 07:03 http://fala.blogsky.com

درود آقامحمدرضا!
«خنده ی تلخ من از گریه غم انگیز تر است!»
آقا ما که راضی هستیم از زندگی کردن تو این خاک گل و بلبل! «همه چی آرومه، من چه قدر خوشبختم!..»
خدا این رفاه رو بیشتر کنه، صلوات!

صلوات محمّدی پسندختم کن.

لال از دنیا نری دوّمیشو بلندتر برفست

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد