پیرامون من

پیرامون من

خیال در همه عالم برفت و بازآمد که از حضور تو خوشتر نیافت جایی را
پیرامون من

پیرامون من

خیال در همه عالم برفت و بازآمد که از حضور تو خوشتر نیافت جایی را

روپوش و کفن هر دو سپیدند برادر

صیانت از نفس رفتاری غیر ارادی است. مگر این که فرد، افسرده و روانی باشد و خودکشی کند در غیر این صورت در برابر خطر مرگ رفتاری ترسان و لاجرم گریزان دارد که طبیعی است.

یکی از این رفتارها هنگام مریضی، مراجعت به پزشک است.‌یعنی انسان ها از ترس مرگ سراغ پزشک می روند که دردشان را علاج کند و بیماری را درمان

در میان رخدادهای روزانه امّا مرگ و میر هم هست همانطور که زندگی جریان دارد. انسان می زاید و می بخشد. می میرد و تسلیم می شود. مرگ برخی چهره ها  ولی دردناک است و رد دریغ و افسوس بر دل می نشاند، مثل مرگ هنرمند شریف ایرانی عباس کیارستمی . انسانی که به واسطه ی افکار و اندیشه هایش قابل احترام است. او هیچ گاه تن به فتنه ی نا اهل نسپرد.

حالا امّا صحبت از خسران نبود مردی مثل کیارستمی نیست که نویسندگان و هنرمندان زیادی  در این باره کلک رانده اند، این نوشته صحبت از چگونگی مرگ وی به میان می آورد.

به روند درمانی کیارستمی که نگاه می کنی می بینی جریان معکوس است. یعنی بهمن کیارستمی پسر استاد، او را از دام مرگی که پزشکان ایرانی برایش پهن کرده بودند رهانید و با آن حال خراب راهی فرانسه کرد تا نجاتش داده باشد. بماند‌که دیر شد و استاد تاب عفونت و ندانم کاری پزشکان را نیاورد و تسلیم نبودنش شد.

شما خودتان حساب کنید روزانه این روند ناقص برای چندین بیمار معمولی و گمنام رخ می دهد و آن ها به خاک سپرده می شوند بدون این که مشخص شود که سهل انگاری پزشک او را به ریق رحمت سپرده.

کدام پزشک متعهد بیمار نیازمند درمانش را رها می کند به امید دیگری و دو هفته می رود به تعطیلات و سلامتی یک هنرمند سرشناس جهانی را به آن جایش هم حساب نمی کند؟!؟ (منظور زایده ی آپاندیسش است)

هنوز یک هفته از رسوایی این جریان نگذشته که اخبار، مردم را متوجّه پزشک دیگری می کند که پروتز بیماران را می دزدیده، آن هم در بیمارستان کنار برج

وزیر بهداشت مصاحبه می کند که این واقعه به صورت سازماندهی شده و تیمی صورت گرفته و در تاریخ علم پزشکی ایران بی سابقه  است.

این یعنی چندین نفر شریک دزد بوده اند چون هنگام جرّاحی در اتاق عمل افراد دیگری حضور دارند و می بینند که جرّاح، پروتز را کار نمی گذارد و بدون تکمیل پروسه ی جرّاحی، مریض را می دوزد و به امان خدا می سپاردش و با پول پروتز های دزیده، شاسی بلند سوار می شود و ویلای سواحل کاستا دل سل را تکمیل می کند.

یک دو روزی در گیجی ناشی از این خبر ملنگیم تا خبری شیک تر متمم اخبار سابق می شود. بیمارستانی خصوصی و آنچنانی در تهران، لوازم یکبار مصرف بیماران را برای چندین بیمار استفاده می کرده.!

این را کجای دلمان بگذاریم؟! تازه، بخیه های محبّت پزشک اصفهانی هم که هنوز وجدانمان را نیشگون می گیرد

مدیران بالا دستی دولت هم که حقوق های نجومی می ‌گیرند و هی پشت سر هم معزول می شوند و گویا آنقدر سر به راهند که پول ها را هم‌پس می دهند و یکی نیست بگوید این حقوق ها را چه کسی برای این ها تعیین کرده؟! خودشان که برای خودشان نمی توانند حقوق تعیین کنند. اگر این مدیران لیاقت ماندن ندازند آنهایی که این حقوق ها را برایشان در نظر می گرفتند هم لیاقت ماندن ندارند و دستگاه نظارتی ای هم که همچین گاف یزرگی را داده و تا حال نفهمیده یا می دانسته و سکوت کرده هم لیاقت ماندن ندارد و با این اوصاف باید شاهد یک استعفای بزرگ و زیاد در سطح مدیریت کلان باشیم که نیستیم.

بگذریم...!

در این میانه شنیدنی ترین و خنده دارترین جمله را آقای دکتر جنّتی وزیر ارشاد ایراد کزده اند که: «در صددیم تا با رایزنی های لازم، استاد شجریان را به ایران بیاوریم تا روند درمانی ایشان در ایران پی گیری شود.! » ممنون برادر،  کیارستمی برای هقت پشتمان بس است.

استاد باید مغز آن پرنده ای که در بهار دانه جمع کرده و پنهان می کند و زمستان یادش می رود دانه را کجا گذاشته را خورده باشد که بیاید ایران برای مداوا در این‌آشفته بازار طبابت که شما تجارتش بخانید.

مدیران و پزشکان جامعه از اقشار نخبه و با صلاحیت اند یعنی باید باشند. شما خودتان حساب کنید وقتی فساد، ارتشا، دزدی و فرار از مسوولیت تا این لایه ها نفوذ می کند، جامعه در چه شرایطی می زید؟


م.ر.الف  تیر ماه۹۵


چند نکته:


_آلودگی و ریزگردها تا همین یغل گوشمان، قم رسیده اند به امید خدا سال دیگر تهران بهار و تابستانش هم مثل زمستان تعطیل می شود. پاک کردن صورت مسأله راحت ترین راه است.

_ کسانی که در برابر فهمیدن مقاومت می کنند دو دسته اند یا بی شعورند یا متعصّب و کسانی که بعد از فهمیدن، هیچ راه حلّی را جویا نمی شوند، مرده اند خودشان خبر ندارند.


یک جرعه می:


ما را زمنع عقل مترسان و می بیار

کان شحنه در ولایت ما هیچ کاره نیست

او را به چشم پاک توان دید چون هلال

هر دیده جای جلوه ی آن ماه پاره نیست


نظرات 16 + ارسال نظر
دل آرام شنبه 26 تیر 1395 ساعت 15:28 http://delaram.mihanblog.com

اولا اینکه نقدنوشته هاتون رو بسیار میپسندم..
نقد منسجم که از الف شروع میشود و در ی تمام و کامل نظر گوینده رو به قلب مخاطبش انتقال میدهد .


***
امام علی (ع) فرمودند مردم به حاکمانشان بیشتر شبیه هستند تا پدرانشان . بی شک و تردید در جامعه فاسدی که از بالاترین رتبه اش راند خواری و دزدی میکند ، میرسد به مثلا نخبگان و پزشکانش و ....
این خانه از پای بست ویران است .. حالا سیلبرتی های مجازی بروند و در خصوص فرهنگ دو هزار و پتنصد ساله شان غزل سرایی کنند...
اقا جان ما ملت خوبی نیستی/

محمد رضا یاد یک طنز تلخ افتادم که میخواهم بنویسم ...
در قسمتی از جهنم که شبیه گودال بود هیچ نگهبانی نداشت .. از فرشته عذابی پرسیدن این گودال جهنم چرا نگهبان ندارد ؟ گفت اون گودال مال ایرانی هاست و برای انها نیازی به نگهبان نبود ..
پرسیدند چرا ؟ پاسخ داد برای اینکه وقتی یکی از آنها موفق میشود خود را از دیوارها بالا بکشد و برهاند ، بقیه از پایش میگیرند و دوباره به داخل گود میکشندش ...

سلام دل آرام خانم
سپاس لطف داری
بله درست میگید مردم به حکومت هاشون شبیه ترند تا پدرانشون
مردم عامه همیشه از دامن اعتقاد و ایدولوژی به ناسیونالیسم پناه می آورند و بلعکس دیدیم که بعد از جشن های دوهزار و پانصد ساله هم فریاد وا اسلاماشان گوش خلق را جراند
ممنون و هزار سپاس از همراهیت دوست عزیز

دل آرام شنبه 26 تیر 1395 ساعت 16:03

رانت *

نسترن شنبه 26 تیر 1395 ساعت 19:24 http://nas-taran111.mihanblog.com

دلم از یک چیز می سوزد. آن هم که اینکه این داستان ادامه دارد. و برای چیزی که می دانی همچنان ادامه دارد و از آن می نویسی قلبت بیشتر می رنجد.
یک وقتی انتقادی می شود از چیزی مثل فحاشی کردن در فضای مجازی. در پیج های آدم های معروف. بی ربط نمی خاهم حرف بزنم. انتقادی که صورت می گیرد از کسانی ست که نمی دانیم واقعن چه تربیت و شعور و سوادی دارند. انتظاری هم نداریم. یعنی جامعه به جایگاهی رسیده که انتظاری نداریم. نمی توانیم داشته باشیم. میان عده ای هستیم که به شکل دیمی بار آمده اند. بینش دیمی که هیچ تلاشی برای آن نشده است.
اما یک وقتی مثل این نوشته که من را یاد آن انتقاد قبلی از وضعیت بیمارستان اصفهان و آن بخیه ی فراموشی نشدنی می اندازد دلم به رنج می آید که دقیقن چه واکنشی باید نشان داد. قشر تحصیل کرده که قسم خورده اند. روپوش سفیدشان می بایست تداعی یک امیدی چیزی تو این مایه ها باشد اما برعکس هی که جلو می رویم تداعی همان کفن است. چه قدر عنوان این نوشته باعث می شود تن آدم یخ بزند. حالا هی یخ بزنم و دلم به درد بیاید آخرش چیزی درست می شود؟!
ولی خب به این نتیجه می رسم انسان آن هم از قشر سفیدپوش هایی که قسم خورده اند دیگر تصویر خوبی برای ما ندارند. دیگر تنها چیزی که تداعی می کنند مرگ است. تازه آدم ترجیح می دهد بنشیند گوشه ی اتاق کنار پنجره به دقیقه های آخرش که عزت ش زیر سوال نمی رود خیره بشود.
نمی دانم اینقدر پیچیده و درد آور است حرف خاصی نمی شود گفت.
ولی یک چیزی را خوب فهمیده ام که شرف و انسانیت و وجدان و تربیت و بینش متعالی ابدن ربطی به شب بیداری برای مدارک و اسم و نام نیست.

دقیقن درسته، اسفبار اینه که امیدی به اصلاح نیست ولی این نباید باعث سکوتمان شود،
واقعن کار آدم که به دکتر و بیمارستان می افتد دایم دعا می کند که جان سالم به در برد درست بر عکس اینکه باید امیدوار باشد.!
دقیقن شعور و شرف هیچ ربطی به تحصیلات ندارد. یکی می شود رفتگری که یک میلیارد پول را پس می دهد با چهار کلاس سواد(به گفته ی خودش) یکی هم می شود دکتر پروتز دزد.!
سپاس از همراهیت دوست گرامی

مژگان شنبه 26 تیر 1395 ساعت 23:42 http://cinemazendegi.blogsky.com/

سلام
+ اینقدراز این ماجراها مایوسُ خسته م که دیگه حتی نمی تونم تا بهش فکر کنم.
+ یاد عکس توهین آمیز اون پزشک افتادم که برای استاد مهرجویی نوشته بود مواد صنعتی رُ با سنتی اشتباه نگیرید.
+ این دکترها قسم نامه بقراط که یادشون رفته هیچی ادبُ تربیتم بلد نیستندُ این همه راحت به بزرگانمون توهین می کنند.
+ خودم یک ماه نیست دندونمُ پُرکردم الان ریخته. باید دوباره ۴۰۰ تومن بدم. همین امشب از طرف بانک اقتصاد نوین پیامک اومد ۸ هزار تومن برای پیامک ها از حسابم کم شده. خیلی راحتُ با عنوانهای مختلف از مردم عادی دزدی می کنند. بعد فکرشُ کنید چه رقم های نجومی که اونا نمی خورنُ تازه بیت المال بیت المالم می کنند. از همه بدتر اون خانم نماینده مجلس با حقوق ۶۰۰ میلیونی که به جای غلط کردم گفته سهممُ از سفره انقلاب برداشتم!
+اونوقت وزیرنیرو تو ژاپن کافر ۲۰ دقیقه جلوی مردمش خم می شه تا برای ۲ دقیقه قطعی برق از مردمش عذرخواهی کنه.

سلام
برای دوست دیگرمون هم نوشتم که بی شعوری تو این مملکت از گاز هیدروژن بیشتره و به تحصیلات نیست به نظرم این که پزشکهامون اینقدر اینجورین تقصیر خود ما آدم هاست که به دیگران به واسطه ی مدرکشون احترام می گذاریم.
به هر صورت کشوری که مردمش دچار توهم تقدس هستند با کشوری که فقط کار برای مردمش مهمه باید تفاوت های فاحشی داشته باشه
سپاس که آمدی دوست محترم

مهرداد دوشنبه 28 تیر 1395 ساعت 11:03 http://glaryzhan.mihanblog.com

عالی نوشتی

سپاس

دل سوختگان سه‌شنبه 29 تیر 1395 ساعت 11:52 http://dlsokhthgan4000.blogsky.com/

دیدیم و شنیدیم در زلزلهء شمال و بم پزشکان کشورهای مختلف آمدند و به مداوای مصدومان حادثه دیده پرداختند(حس انسان دوستانه) .. دو پزشک آمریکایی سالی دو ماه مرخصی بدون حقوق می گیرند و در آمریکای جنوبی مجانی بیماران را دوا و درمان می کنند و حال جامعه امروزی ما ، پزشکان مردم را سرکیسه می کنند و کسی هم نیست جوابگوی این رفتارهای زشت و ناپسند باشد !! به راستی مشکل از کجاست ؟؟؟

قدیما .. بزرگان می فرمودند : بترس از کسی که از خدا نترسد !؟
و بزرگی می فرمود : الحمدالله که هنوز شب دزدی صورت می گیرد و به روز کشیده نشده است !؟

سلام و درود بر قلم توانای محمد رضای عزیز . . .
نگاشتهء شما .. هم مرا شاد کرد و هم بسیار نگران .. شاد از این بابت که هنوز قلم توانای نگارشی بر کمبودها و معضلات امروزی فعال و نویسا است و هنوز حس انسان دوستانه و مسئولیت پذیری وجود دارد .. و نگران بابت حال کنونی ما که قطعا روز به روز بدتر می شود و هیچ اقدامی برای حل این معضلات صورت نگرفته و نخواهد هم گرفت . . !!!؟

هر روز .. بدتر از دیروز . . !؟

این الآغی که ما سوار هستیم ..... پرواز نمی کند . . !!!؟

موفق و همیشه مانا باشید مهربان دوست . . .
انشاا... .

مشکل مشخصه کجاست
در نوشته ی خانم دل آرام معلومه
الان دزدی شب و روز نداره دیده شده برخی آدما حتا از خودشونم دزدی می کنند.!
سلام بهرام نازنین
ممنونم هستند کسان دیگری هم که می نویسند ولی به مسوولین باید گفت:
گوش اگر گوش تو و ناله اگر ناله ی ماست. آنچه البته به جایی نرسد فریاد است
به نکته ی خوبی اشاره کردی سر قبری که ملّت گریه می کنند مرده داخلش نیسا

دل سوختگان سه‌شنبه 29 تیر 1395 ساعت 15:28 http://dlsokhthgan4000.blogsky.com/

کنارم

آمدی

موهایت را باز کردی

باد

پریشان کرد سیاه موهایت

و من

با نوازش تار تار گیسویت

نواختم

همه تنهاییم را .....


"بهرام-ط"

عالی بود بهرام جان
به نظرم یه تغییرات خوبی در سبک سپیدهات ایجاد شده

parvazesorkh سه‌شنبه 29 تیر 1395 ساعت 17:35 http://parvazesorkh.blogsky.com

اینجا ایران است کشور شگفتی ساز کشوری که مردمانش راحتی و آسایش در دسترس را رها میکنند و به امید رودهای عسل و حوریان بهشتی تا خرخره در لنجزار بدبختی فرو میروند و دعا میکنند مصیبت بیشتری برسرشان ببارد تا رستگارتر شوند. این مردم هیچوقت گلایه نمیکنند خوشحال هم هستند حتی از دزیده شدن پروتزها و پولهای میلیاردی و...... چراکه رستگاری را در بدبختی میبینند و ریزگردها هم که تازگی شده اند خاک تبرک شده که باید شاکر باشند که برسرشان میریزد اینجا فقط زنها باید سفت روسریشان را بچسبند تا زلزله نیاید و کسی را بیدار نکند.

سلام
چه عجب پرواز خانم از این طرفا؟!!!
روزگارمان که به عقوبت یزید شباهت دارد نباشد که عقوبتمان چون ابلیس از آتش باشد.
بله درست میگید بعضیا اصل رو ‌رها کردند و چسبیدند به قازورات شوربختانه

اسماعیل بابایی چهارشنبه 30 تیر 1395 ساعت 12:45 http://fala.blogsky.com

درود...
آخ که چه قدر عصبانی ام از این وضعیت و دردا که احساس می کنم هیچ کاری هم از دستم برنمی آد و این عصبانی ترم می کنه. غم از دست دادن کیارستمی کم بود که اتفاقات بعدی ش هم افتاد. خیلی وقته که کار از شرم و حیا گذشته.
خیلی ممنونم که این ها رو نوشتین. خیلی ممنونم.

سلام
اینطوری ها هم نیست که کاری از دستمون برنیاد ولی به یه جنبش همگانی نیازه که اصلاح امور رو در پی داشته باشه که اصولن دولت باید محرک این جنبش باشه
سپاس از شما که آمدی و خاندی دوست گرامی

دل سوختگان چهارشنبه 30 تیر 1395 ساعت 12:48 http://dlsokhthgan4000.blogsky.com/

صاحبدلى به مدرسه آمد زخانقاه

بشکست عهد صحبت اهل طریق را

گفتم میان عابد و عالم جه فرق بود

تا اختیار کردى از آن این فرق را؟

گفت آن گلیم خویش بدر میبرد ز موج

وین جهد میکند که بگیرد غریق را

فکر می کنم این شعر برای سلطان سخن سعدی بزرگ باشه در باب اخلاق
هزار هزار سپاس بهرام جان
من عاشق سعدیم

مونا پنج‌شنبه 31 تیر 1395 ساعت 21:42

سلام
دوستان
من پزشکم.خیلی غم دارم.ما همه این طور نیستیم.هنوز برای بیمارانمان میدویم.من الان 48 ساعته به خاطره چند بیمار بدحال نخابیدم.حالم بد بود اومدم این جا روحیه بگیرم.واقعا چرا این قدر قضاوت میکنید.من دلم به حال خودم میسوزه.میدونید چند سال درس خوندم.چقدر بدبختی کشیدم.از چه چیزهایی دست شستم.تو رو خدا اگه بیمار به پرشک اعتماد نکنه اخره دنیاست.میدونید امروز از بیمارانمان چقدر فحش میخوریم . و چون درد دارن جواب نمیدیم.بچه ها تو رو خدا بگید که منو میفهمید.من متخصص قلب هستم و در حال طبابت در استان لرستان.جوابمو بدید.این قدر افسرده ام که به فکر خودکشی هستم.

سلام خوش آمدی

معلومه هنوز جوونی تا به سن تجارت برسی راه درازی داری
خسته نباشی

رفیق پاییزی جمعه 1 مرداد 1395 ساعت 14:43

خیره به افق که از دور کسی؟
نسیمی؟
سواری؟
سایه ای؟
امیدی؟

نه!!!
که آن سر دنیا شاید کاجی سبز به انتظار تنهایی من نشسته است ...

سلام
من راستش ،با اینکه خیلی از آثار کیارستمی رو دیدم اما ،چون توان تحلیل فیلم ندارم !خیلی نظری در مورد این کارگردان هم ندارم ... تنها پیش زمینه فکری من برمی گرده به توهین این کارگردان به آذری ها ، و چون من از نفرت پراکنی قومی خوشم نمیاد ،خیلی طرفدار ایشون نبودم و البته تم نوشته شما هم ربطی به خود کارگردان نداره / پایان اپیزود اول/
در مورد فریادهای مهرجویی هم ،من با اون دکتر تابلو بدست موافق هستم
ایشون نباید چنین برخورد کودکانه ای رو انجام می داد در حالی که می دانست سن آقای کیارستمی بالاست !
اگر هم اشتباه پزشکی انجام شده بود باید اجازه می دادیم فشار وجدان عمومی کار خودش رو انجام بدهد ... نه داد و بیداد ... آیا آقای مهرجویی تمام آنچه را که به عنوان مسئولیت در قبال حقوق زنان ،کودکان ،اقلیت ها و... دارد را انجام داده است یا به خاطر بعضی ار مسائل پشت پرده از کنار آنها با "چشمانی کاملا بسته " عبور کرده است ؟ /پایان اپیزود دوم/
اما اینکه چرا جامعه ما چنین نسبت به هم بی رحم شده است این موضوع دیگری است ... و با اینکه نظر من رو قبلا بار ها شنیده اید اما در مجموع من نمی دانم تقصیر کیست ؟/اپیزود نهایی/
________________
برای دوست ناب من

هرگز از مرگ نهراسیده‌ام
اگرچه دستان‌اش از ابتذال شکننده‌تر بود.
هراس ِ من ــ باری ــ همه از مردن در سرزمینی‌ست
که مزد ِ گورکن
از بهای ِ آزادی‌ی ِ آدمی
افزون باشد.

جُستن
یافتن
و آن‌گاه
به اختیار برگزیدن
و از خویشتن ِ خویش
باروئی پی‌افکندن ــ
اگر مرگ را از این همه ارزشی بیش‌تر باشد
حاشا حاشا که هرگز از مرگ هراسیده باشم.
_____ضمناتیترنوشتهخیلیزیبابود______
شادباشید

رفیق جان سلام
من کیارستمی رو به خاطر خودش دوست داشتم نه آثارش
سن آقای کیارستمی بالاست؟!
از شما بعیده این حرف!!!!
از کی تا حالا ما می تونیم تشخیص بدیم سن کی بالاست و باید منتظر مرگ باشه اگه اینطوریه نصف مردم ژاپن باید بیست و پنج سال آخر عمرشونو رو به قبله بخابند.
ضمن اینکه این حرف کلن مغالطه هست صرف این که سن یک بیمار رو به کهولت هست دکتر باید در انجام وظیفه سهل انگاری کنه؟؟!!!!!!
فشار وجدان عمومی؟!!! شما تو ایران زندگی می کنی؟؟! هنوز متوجه نشدی ایرانیا موج سوارند؟! واسه یه سگ راه پیمایی راه می ا ندازند واسه کیارستمی فقط به هم تسلیت میگن و عکسشو تو پیجاشون پست می کنن؟!
بعدشم شما با خودتم دچار تغلیط شدی من در این مقاله از مهرجویی حرف نزدم از کارش هم دفاع نکردم در ضمن باید دید اگه خدایی نکرده بهترین دوست شما به همین شکل از دنیا بره خودت تمام این افکار منطقی رو از سر می گذرونی؟!
ملتی که به جای تمدن دنبال تجدد باشه و سیستم هم بهش سنت گرایی رو تزریق کنه همین شوربای بی آشپزی که هست می مونه
سپاس از حضورت دوست گرامی

رفیق پاییزی جمعه 1 مرداد 1395 ساعت 17:46

حالا شما واقعا مطمئن هستی قصور پزشکی انجام گرفته است ؟
77 سال هم کم سنی نیست ...
آقای مهرجویی رو کلی نوشتم چون حاشیه پر رنگ تر از متن بود و الهام بخش هجمه iها به قشر پزشکی ...
جامعه پزشکی ایران مثل هر جامعه پزشکی دیگر تو دنیا اشتباهاتی داره
اما در مجموع منهم نوشتم که امیدوارم مرگ ایشان مرگ بی هراس بوده باشِ
اما هنوز هم معتقدم اگر قرار باشه بین من و مثلا آقای مهرجویی در شرایط غیر عادی فرقی نباشِ ایشان شایسته و بایسته مهر آحاد نیستند .
با اینحال تفسیر ها متفاوت هست و نظر همه برای شخص من قابل احترام .

@};-

بله دقیقن قصور پزشکی صورت گرفته است.
عزیزم سن از بیست که بالا بره دیگه کم نیست ولی نمیشه بعد از بیست منتظر مرگ موند.
شما از کجا در مورد جوامع پزشکی در دنیا اطلاعات داری؟
در ضمن دوست گرامی اشتباه در هر تخصصی هست و قابل دیده پوشی امّا کاهلی و بی ارزش شمردن حتا در مشاغلی مثل رفتگری هم قابل گذشت نیست .
شرایط غیر عادی اسمش روشه و هر انسانی در زمانی که عواطف و احساساتش دچار خسران میشه عنان از کف می ده این را هم در نظر بگیر که مهرجویی خیلی خیلی بیشتر از من و شما از اخبار کاهلی پزشکان با خبره مطمین باش او به عنوان کارگردان چیزهایی را با خبر میشه که شما اصلن متوجهش نمیشی
من با این جمله که نظر همه قابل احترام هست یه کم مشکل دارم چون نظر غیر منطقی از ذهن آشفته می آد و ذهن آشفته خیلی قابل اعتنا نیست
امّا دیدگاه شما هم جزو آن دسته نیست
سپاس رفیق جانٍ جان

نسیم شنبه 2 مرداد 1395 ساعت 11:13 http://without-smile.blogsky.com

من کلا به قشر پزشکها خوشبین نیستم.
نمیدونم چه اتفاقی برای این قشر افتاده که اکثر اونها انسانیت رو از یاد بردن؟
یک بار هم نامه ی یک داروساز لو رفته بود که از یک پزشک خواسته بود دو قلم داروی خاص رو همینجوری الکی برای بیمارانش تجویز کنه، فقط به خاطر اینکه تاریخ مصرف این داروهای داروخانه در مرز گذشتن بود!!

آیا سرو کار داشتن با کالبد انسانی، رابطه ای مستقیم داره با پیدا کردن خوی حیوانی؟
اگه اینطوره پس دامپزشکها باید خیلی فاجعه باشند!!
من یادم هست که یکی از بیمارها میگفت پزشکی که اعتیاد داشته، مرفین یکی از بیمارها رو برای خودش برداشته و به جای مرفین به بیمارش آب مقطر تزریق کرده..! تزریق آب مقطر خیلی باید دردناک باشه!!

کجای دنیا برای بیمار سرم قندی تزریق میکنن بدون اینکه از همراه بیمار راجع به بیماری دیابت اون شخص سؤالی پرسیده بشه؟ کجای دنیا تند و تند نسخه میپیچند بدون اینکه از اون بیمار بپرسند:خانم یا آقای محترم! آیا شما در حال حاضر قرص یا داروی خاصی مصرف میکنید؟
تداخل دارویی یکی از عوامل مرگ و میره...اما اینجا برای هیچ پزشکی اهمیت نداره..

از بقیه ی شعبده های اطبا چیزی نمیگم چون مربوط به حوزه ی سلامت جسم بیمار نیست!!
ممنون از نقدتون.

نسیم خانم سلام
این فقط در مورد قشر پزشک نیست در میان بیشتر اقشار جامعه دزدی و کلاهبرداری و رشوه بیداد می کنه در جریان اون سه هزار میلیارد خیلی ها از مهلکه جستند که اگه اسمشون لو میرفت انقلاب میشد.
بگذریم.،،
مردم از حکومت هاشون تقلید می کنند.
پزشک ها بیشتر در تیررس هستند چون با جان آدم ها سر و کار دارنذ.
در مورد مواد غذایی اگه بخایم حرف بزنیم که دچار افسردگی حاد میشیم
من معتقدم خرابی چون که از حد بگذرد آباد می گردد.
سپاس از حضورتون

رفیق پاییزی یکشنبه 10 مرداد 1395 ساعت 01:42

من یه جمله هم بگم ؟

متاسفانه دوران بی‌ ثباتی، جایگزین دوران ریسک شده ...
من از این منظر به موضوع نگاه کردم .

______
برای دوست ناب من

آنچه گردون می کند با ما،نهانی میکند.

اختیار داری عزیزم
آدم هاذحوصله ی ریسک و بردباری شون رو از دست دادند اینه که در همه ی ارتباطات بی ثباتی وجود داره
رفیق جان
رنگ رخساره خبر می دهد از سرّ درون. شوربختانه

محمدرضا نوری زاده چهارشنبه 10 شهریور 1395 ساعت 08:41 http://GOBOL.BLOGFA.COM

ای که در آورده ای از ما دمار

ننگ به نیرنگ تو ای نابکار!!

هرطرفی نوچه روان کرده ای

انتشر ،ینتشروانتشار!!

ماهمگی بمب ولی بی صدا

ماهمگی در خطر انفجار!!

من شده ام شعر بخوان و ببین

ابتکر،یبتکرو ابتکار!!

مفتخری ظلم به ما میکنی؟

ظلم به این نسل شده افتخار؟!!!

باش که این عصر به پایان رسد

انتظر،ینتظرو انتظار!!!

زور بگو ما که نترسیده ایم

ای تو قدر قدرت بی اقتدار!!

فکر خودت باش نداری هنوز

اعتبر،یعتبرو اعتبار!!

سرد بمان یکسره کولاک کن

بعد تو هم می رسد از نو بهار!!

ما فقط از جبر تو را خواستیم

اختیر،یختیرو اختیار!!!

مثل فنر زور بیاور به ما

سخت بمان منتظر این فشار!!!

من که عرب نیستم این شعر بود

انزجر،ینزجرو انزجار!!!

((محمدرضا نوری زاده)) MRNOORIZADEH@ کانال تلگرام

سلام دوست خوبم.بعد از مدتها سلام من را ژذیرا باشید...اومدم به وبلاک بسیار خوب و ژرو ژیمونت.دمت گرم...
یکی از شعرهای طنزم رو هم تقدیم کردم بهت...شاد باشی عزیزم

سپاس از شما
خوش آمدید
مطلب بنده را می خاندی و در همین باب نظر می گذاشتی بهتر بود.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد